در تدارک تأسیس حوزههای حزبی مستقل: تمایز بین «بنیانگذار» و «مدیرجلسه»
بخش نخست این نوشته را اینجا بخوانید.
فرض میشود مخاطبان این سلسله یادداشتها شخصیتهایی هستند با برخی ویژگیها، که در دانش مدیریت، معمولاً به آنان «کارآفرین» گفته میشود.
به طور خلاصه، «کارآفرینها»، معمولاً خطرپذیرتراند. به افقهای دوردست چشم میدوزند، خودانگیخهاند و منتظر نمیمانند کسی به آنان بگوید چه باید بکنند. استراتژیک میاندیشند. نیازهای بالقوه را در جوامع انسانی تشخیص میدهند، و پیشاپیش دنبال یافتن راه حلی برای این مشکلات میافتند و راه حل را مییابند یا میآفرینند. به نظر میرسد اگر کسی آستین همت بالا بزند تا یک حوزه حزبی مستقل تأسیس کند با این هدف که مشکلات نظام سیاسی کشور حل شود، پیشاپیش میتوان حدس زد که به احتمال زیاد باید یک کارآفرین باشد.
البته، کارآفرینها، معمولاً سوءمدیریتهای خاص خودشان را دارند و در این سلسله یادداشتها، هرچا که لازم شود، در مورد انواع سوءمدیریتهای کارآفرینان هشدارهای لازم داده خواهد شد. اما از همین ب بسمالله، باید خاطر نشان کرد که بنیانگذار هر حوزه حزبی مستقل باید بین نقش خودش به عنوان بنیانگذار و مدیرجلسه تمایز قائل شود و اگر این دو نقش را با هم خلط کند، احتمال شکست او در رسیدن به هدفی که دارد بسیار بسیار بالا خواهد رفت. این نوشته، به تمایز بین دو مفهوم بنیانگذار و مدیرجلسه میپردازد.
لازم است خاطر نشان شود به زودی و با شرکت بنیانگذاران حوزههای حزبی مستقل در سراسر کشور یک گروه مجازی سازماندهی خواهد شد تا نشستهایی برای همفکری و همکاری برگزار کنند. آن نشستها، طبق قواعد دستورنامه رابرت اداره خواهد شد و تمام بنیانگذارن حوزههای حزبی مستقل از طریق شرکت در نشستهای آن گروه خواهند توانست به مرور با قواعد دستورنامه رابرت در عمل آشنا شوند. از همین رو، به تمام بنیانگذاران حوزههای حزبی مستقل پیشنهاد و توصیه میشود که از همان ابتدا و به محض آنکه تصمیم گرفتند یک حوزه حزبی مستقل تأسیس کنند، از طریق همین وبسایت تماس بگیرند و عضو این گروه شوند.
بعد از این توضیح مقدماتی، نخستین بخش این سلسله یادداشتها را با هم بخوانیم:
محدودیتهای مدیرجلسه
در چارچوب حقوق پارلمانی، به مثابه یک شاخه تخصصی از علم حقوق، که حقوق اعضای یک مجمع تصمیمگیری را تبیین و توصیف میکند، مدیرجلسه، اگر یکی از اعضای همان مجمع تصمیمگیری باشد که آن را مدیریت میکند، باید از حقوق خود به عنوان یک عضو مجمع تصمیمگیری صرفنظر کند. این حقوق عبارتند از: یک) حق دادن پیشنهاد، دو) حق شرکت در مذاکرات، سه) حق دادن رأی (حز در مواردی که یک رأی تعیین کننده باشد). در حالیکه، یک بنیانگذار که ضروتاَ نقش رهبری (به معنای مثبت این کلمه) را باید ایفا کند، باید در صحن باشد تا بتواند در دفاع از پیشنهادهای مناسب و درست، نقش خود را در تأمین رهبری جمعی ایفا کند. این یکی از تمایزات بسیار مهم بین نقش شما به عنوان بنیانگذار با کسی است که قرار است نقش مدیر جلسه را ایفا کند.
اما چرا کسی که به عنوان مدیر جلسه انتخاب میشود باید از تمام حقوق خود صرفنظر کند. و چگونه؟
در چارچوب حقوق پارلمانی، مدیرجلسه باید اصل «ظاهر بیطرف» خودش را حفظ کند. دقت کنید که «ظاهر» بیطرف خودش را باید حفظ کند.و نه اینکه بیطرف باشد. چون، وقتی مدیری عضو یک مجمع تصمیمگیری باشد، چه بسا که در مورد هر پیشنهاد مورد مذاکره، نظر موافق یا مخالف داشته باشد. بنا بر این، نسبت به آن پیشنهاد بیطرف نیست. اما موظف است ظاهر بیطرف خودش را حفظ کند. چرا؟
یک مجمع تصمیمگیری شبیه یه یک میدان بازی است که تکتک بازیکنان طبق قواعد بسیار پیچیدهای که علم حقوق پارلمانی آنها را تبیین کرده است، مشغول یک رقابت نقسگیر هستند. وقتی عضوی پیشنهادی را مطرح میکند، به احتمال بسیار زیاد، عدهای با آن پیشنهاد موافقاند، اما ممکن است عدهای هم با آن مخالف باشند. هرچه که موضوع تصمیمگیری جدیتر و حساستر باشد، شدت رقابت بین موافقان و مخالفان هم بیشتر خواهد شد. برای مدیریت این رقابت همه جانبه و نفسگیر قواعد بسیار دقیق و هماهنگ و منسجم کشف شده است و رفتار در چارچوب همین قواعد را که جنگ سیاسی را به بازی سیاسی بدل میکند و در فقدان همین قواعد است که حتی بازی سیاسی نیز به جنگ تبدیل خواهد شد. در میدان رقابت نقسگیر همین بازی. مدیرجلسه حکم یک داور و قاضی را ایفا میکند. در نتیجه، باید همیشه «اصل» «ظاهر بیطرف» خودش را حفظ کند تا قضاوتهایی که میکند مورد قبول طرفین بازی قرار بگیرد.
خوب است به عنوان یک عبرت، یادآوری شود که در شبهپارلمان جمهوری اسلامی، مدیرجلسه (مرحوم رفسنجانی) ابتدا خودش برمیخاست و بعد اعلام میکرد: کسانی که با این پیشنهاد موافقاند قیام فرمایند! و به این ترتیب تمام دار و دسته وی قیام میکردند. رئیس دیگر این شبه پارلمان هم (ناطقنوری) جایی اعتراف کرده بود که با اعضای باند خودش توافق کرده بود«هرگاه به عمامهام دست زدم، یعنی اینکه به آن پیشنهاد رأی بدهید!». خدا از سر تقصراتشان بگذرد. آنان با علم حقوق پارلمانی آشنا نبودند، اما با انصاف، عدالت و رفتار شرافتندانه که باید آشنا میبودند. نه؟ آیا واقعاً نمیدانستند و نمیدانند که دارند از رانت «تقدس روحانیت» در رقابت سیاسی سوءاستفاده میکنند؟ آیا عمامهپرانیهای امروز کفاره گناهان آنان نیست؟ بگذریم!
قواعد برای رعایت اصل
صِرفِ بیان یک اصل اخلاقی کافی نیست. باید قواعد رفتاری مشخصی تدوین و مستقر شود که نقض آنها نشان دهندهی رفتار غیراخلاقی باشد و همه بتوانند رفتار غیراخلاقی را از رفتار اخلاقی تشخیص دهند. در این زمینه، و برای رعایت اصل «ظاهر بیطرف رئیس»، مدیر جلسه باید از حق دادن یشنهاد، شرکت در مذاکره و دادن رأی (مگر در مواقعی که یک رأی تعیین کننده میشود) صرفنظر کند.
در اینجا چند نکته مهم مطرح میشود که به بحث مربوط به تمایز نقش بینانگذار و مدیرجلسه ارتباط ندارد، اما چون اصل «حفظ ظاهر بیطرف رئیس» مطرح شد، اگر آن نکات در اینجا مطرح نشود، ممکن است به انواع کچ فهمیها دامن بزند. به ناچار به آنها اشاره میشود.
هرجا اختلاف نباشد قاعده لازم نیست
به این نکته بسیار مهم توچه داشته باشید که فقط هنگام بروز اختلاف است که یک مجمع تصمیمگیری به قاعده نیاز پیدا میکند. این اصل، از یکسو، بسیار تسهیل کننده است، اما از سوی دیگر، اگر در استفاده از این اصل، بد عمل شود، سبب بروز مشکلاتی در اداره مجامع تصمیمگیری خواهد شد.
طبق این اصل، اگر در یک مجمع تصمیمگیری، هیچ کس، تأکید میشود، هیچکس، با یک پیشنهاد مشخص، مخالف نباشد، در آن وضعیت نیازی به قاعده هم نخواهد. در این سلسله یادداشتها، کاربرد این اصل، در موارد مختلف مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در مورد اداره جلسه نیز، مدیر جلسه میتواند از مجمع بپرسد که مدیرجلسه میخواهد یک پیشنهاد مشخص مطرح کند. بعد بپرسد: آیا کسی با این کار مدیرجلسه مخالف نیست؟ اگر هیچ کس مخالف نباشد، در آن صورت نیازی به قاعده نیست. در نتیجه، و در این مورد خاص، قاعده مربوط به اصل حفظ ظاهر بیطرف، یعنی، قاعدهی صرفنظر کردن مدیرجلسه از حق دادن پیشنهاد، میتواند نادیده گرفته شود و مدیرجلسه پیشنهاد خودش را مطرح کند و به همین شرط، یعنی اگر هیچ یک از اعضای مجمع مخالف نبود، در مذاکره شرکت کنند. اما اگر حتی یک نفر مخالف بود چه؟
طبق همان اصلی که توضیح داده شد، هرگاه حتی یک نفر با یک پیشنهاد مخالفت کرد، باید به قاعده برگشت و طبق قواعد ناظر بر همان موقعیت رفتار کرد. قاعده چیست؟ صرفنظر کردن مدیر جلسه از دادن پیشنهاد و شرکت کردن در مذاکره. بسیار خوب. اما اگر مدیرجلسه فکر میکرد واقعاَ لازم است پیشنهادش را مطرح کند، چه باید بکند؟
در آن صورت، مدیرجلسه، از معاون خود یا از دبیر جلسه، یا از کسی که نمیخواهد در آن لحظه پیشنهادی بدهد میخواهد تا به جای او جلسه را اداره کند (به شرطی که قواعد اداره جلسه را بدانند) و خودش به صحن میرود و مثل یک عضو عادی، پیشنهاد خودش را مطرح میکند. (قواعد پیچیدهی ناظر بر پیشنهادها و رویههای طرح، بررسی و تصویب آنها، در جاهای دیگر این نوشته و مطالب دیگر این وبسایت مطرح شده و خواهد شد).
نکته دیگری که لازم است در ارتباط با مدیریت جلسه مطرح شود، مسأله رأی دادن مدیر جلسه است. گفته شد که مدیر جلسه باید از حق دادن رأی - در مواقعی که یک رأی تعیین کننده نیست - صرف نظر کند. چه مواقعی یک رأی تعیین کننده میشود؟
میدانید هرگاه آرای موافقان و مخالفان یک پیشنهاد مساوی باشد، در آن صورت آن پیشنهاد رأی نیاورده است. چون، پیشنهادی رأی میآورد که بیش از نصف آرای مأخوذه رأی موافق کسب کرده باشد. در حالتی که آرای موافقان و مخالفان یک پیشنهاد مساوی (تای) باشد، در این صورت، اگر مدیرجلسه با آن پیشنهاد موافق باشد، میتواند نظر موافق خودش را اعلام کند. در آن صورت، موافقان یک رأی بیشتر کسب کردهاند و در نتیجه، آن پیشنهاد تصویب میشود. اما اگر مدیرجلسه با آن پیشنهاد موافق نباشد، لازم نیست کاری بکند. چون آن پیشنهاد اکثریت آرای را کسب نکرده و رد میشود.
اما اگر رأی موافقان فقط یک رأی از آرای مخالفان بیشتر باشد، در این حالت هم رأی مدیرجلسه تعیین کننده میشود. اگر مدیر جلسه با آن پیشنهاد مخالف باشد، نظر مخالف خودش را اعلام میکند. در آن صورت آرای موافقان و مخالفان مساوی میشود و پیشنهاد رد میشود.
به جز در دو حالتی که نقل شد و در آنها، یک رأی مدیرجلسه نقش تعیین کننده دارد، در بقیه موارد که اختلاف آرای بیش از یک رأی باشد، رأی دادن یا ندادن مدیرجلسه هیچ تأثیری ندارد. اما اگر مدیرجلسه در اخذ رأی شرکت نکند، به حفظ ظاهر بیطرف او کمک خواهد کرد.
توانمندیهای مدیرجلسه
مجامع تصمیمگیری در ایران، به صورت کترهای و بدون قاعده اداره میشوند. در هر جلسه، معمولاً کسی یافت میشود که میتواند دیگران را برای انجام کارها مجاب کند و قانع سازد. احزاب سیاسی در ایران، معمولاً محفل و باند قدرت هستند که حول یک شخصیت قدرتمند شکل میگیرند.با حذف شخصیتهای قدرتمند از منظومه قدرت، احزاب آنان نیز دود میشود و به هوا میرود. این دسته از احزاب، در واقع، قبایل مدرنی هستند که اعضای آنها هم مطیع فرمانده و رأیس هستند. به این دسته از حزبها، احزاب پادگانی هم گفته میشود: اعضای این احزاب دارای «نظر» و «رأی» نیتستند و منتظراند کسی به آنان بگوید چطور فکر کنند و چه کاری انجام دهند.
اگر گروهی صاحبنظر و روشنفکر هم بخواهند دور هم جمع شوند و حزب یا تشکلی درست کنند، مطمئن باشید، به این دلیل که با قواعد پیچیدهی حقوق پارلمانی آشنا نیستند و اصلا خبر ندارند که چنین قواعد پیچیدهای وجود دارد، نمیتوانند به صورت جمعی و به شیوهای عادلانه و منصفانه به تصمیمهای مشترک برسند. به همین خاطر، بعد از برگزاری هر نشستی، به جای ارتقای احترام و اعتماد متقابل، و تحکیم همسبتگی بین آنان، روابط دوستانه آنان هم تخریب میشود و ناخواسته به این نتیجه میرسند که بهتر است کرکرهی حزب را پایین بکشند و از حزب آنان فقط یک نام و یک دبیرکل نمایشی باقی خواهد ماند.
انتظار میرود مخاطبان این سلسله یادداشتها، که قرار است حوزههای حزبی مستقل و مدرن را بر اساس قواعد دستورنامه رابرت بنیان بگذارند، از همان ابتدا توجه داشته باشند که اگر قرار است جلسات تصمیمگیری طبق قاعده باشد، مدیرجلسه حتماً باید با قواعد اداره جلسه آشنا باشد.
تجربههای نزدیک به ۱۵ سال تلاشهای مستمر و مداوم مترجم کتاب دستورنامه رابرت برای آموزش و ترویج و رعایت این قواعد با صراحت نشان داده است که حتی آگاهی کامل از تمام قواعد کتاب ۷۰۰ صفحهای دستورنامه رابرت هم، موفقیت در اداره مجامع تصمیمگیری ایرانیان را تضمین نخواهد کرد. به این دلیل ساده که اعضای مجامع تصمیمگیری در ایران با این قواعد آشنا نیستند و نمیتوانند آن چه را که در دل و در ذهن دارند، در قالب اصطلاحات پارلمانی بیان کنند. به همین خاطر، مدیر یک مجمع تصمیمگیری در ایران، نه فقط باید بر قواعد مندرج در کتاب دستورنامه مسلط باشد، که مسلط شدن بر این قواعد به چندین سال تمرین و تلاش مداوم نیاز دارد - بلکه باید با روانشناسی ایرانیان آشنا باشد و بتوانند طوری با آنان رفتار کند که نه به آنان بر بخورد و هم به نحوی به آنان کمک کند که بتوانند عقاید و نظرات و حرفهای خودشان در اقلب این اصطلاحها بیان کنند. کاری است واقعا دشوار و به همین خاطر، بهترین توصیه به بنیانگذارن حوزههای حزبی مستقل این است که حتیالمقدور برای اداره جلسات از کمک مشاور پارلمانی بهره ببرند که همیشه در دسترس خواهد بود.
لازم است یادآوری شود که به زودی سلسله یادداشتهایی، محصراً برای مدیریت مجامع تصمیمگیری در همین وب سایت منتشر خواهد شد و به بنیان گذاران حوزههای حزبی مستقل توصیه میشود که اگر قرار است خودشان نشستها و مجامع تصمیمگیری را اداره کنند، علاوه بر کتاب دستورنامه رابرت، این سلسله یادداشتها را نیز مطالعه کنند که تجربههای ایرانی شدهای روش به کار گیری این قواعد در مجامع ایرانیان را در اختیار میگذارد.
به این ترتیب، در ادامه این یادداشتها، تجربههای تأسیس حوزههای حزبی مستقل، جدا از مهارت اداره مجامع تصمیمگیری مورد توجه قرار میگیرد. فرض بر این است که مجامع تصمیمگیری در حوزههای حزبی مستقل توسط مدیری اداره میشود که مهارت اداره مجامع تصمیمگیری براساس این قواعد را دارد (و به خاطر داشته باشید که متأسفانه فعلا در ایران فقط یک نفر این مهارت را دارد که او هم در حال ارتقای مهارتهای خویش است و شرکت او به عنوان مدیر جلسات شما، به ارتقای این مهارتها و انتقال آن تجربهها در سطح ملی کمک خواهد کرد).
قسمت بعدی این نوشته به مهارتهایی میپردازد که یک بنیانگذار حوزهی حزبی مستقل به آنها نیاز خواهد داشت.
گروه نويسندگان
مقالههاى اين نويسنده
- ظرفیت بالقوه «جنبش پاکان» برای ترویج «سواد دموکراسی» در ایران!
- فایلهای صوتی کارگاه آموزشی «سواد دموکراسی»
- فایلهای صوتی نشستهای اجلاس مؤسس «سازمان حامیان تأسیس انجمنهای طراز نوین شهر و روستا»
- به سوی «ولایت مطلق مردم»
- فایلهای صوتی کارگاه آموزش دستورنامه (سواد دموکراسی) برای اعضای «جنبش پاکان»
- [...]
fa اخبار ساخت جامعههای طراز نوین انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس) ?