درسهای تجربه بازآفرینی یک «جامعه»
در پی برگزاری دومین نشست تعویقیِ هفتاد و یکمین اجلاس هیئت مدیره انجمن تخصصی کودک و رسانه که ساعت ۶ بعد از ظهر روز شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳ به صورت الکترونیکی دعوت به دستور شد، این ایده شکل گرفت که عنوان سی و سومین دفتر «خاطرات زیرخاکیِ»، ویژه آبان ۱۴۰۳، که در نخستین روز آذر منتشر خواهد شد، تیتر همین نوشته باشد: درسهای تجربه بازآفرینی یک «جامعه». در این پیشگفتار قرار است چه نکاتی مطرح شود و ارتباط آنها با «انجمن تخصصی کودک و رسانه»، از یک سو، و «جهش فرهنگی»، از سوی دیگر، چیست؟ نوشتهی مختصری که در ادامه تقدیم میشود به همین مسائل میپردازد:
در پی آشنایی هرچه بیشتر با قواعد مندرج در کتاب دستورنامه رابرت، به مثابه یک منظومه حقوقی، ذهن مخاطب، به مرور با یک «دستگاه مفهومی» جدید تجهیز میشود که شخص را قادر میسازد تا با کارکردهایی آشنا شود که پیش از آن امکان شناخت و درک آنها را نداشت. حالتی شبیه فرد با «سوادی» که با خط آشنا شده است در مقایسه با کسی که مهارت سواد خواندن و نوشتن را کسب نکرده است و «مار» را همان خط منحنیای میداند که «صمدآقا» روی تخته رسم میکرد!
این «دستگاه مفهومی» در عین حال، یک شاخه تخصصی از علم حقوق است، که به خصوص حقالناس را، یعنی حق مردم برای حاکمیت بر خودشان بر اساس آرایی با وزن برابر را تبیین کرده است.
با این حساب، اگر مردم یک «جامعه» توانسته باشند فرهنگی خلق کنند که در درون آن چنین حقوقی محقق شده باشد، فقط در آن صورت است که «حاکمیت» در جامعه آنان به معنای حاکمیت مردم است.
به این ترتیب، آن گروه از فعالان سیاسی اجتماعی که ذهن توسعهیافتهتری دارند، به محض آشنایی عمیقتر با منظومه حقوقی «دستورنامه» یا «قانون عام حاکمیت مردم ـ و به اصطلاح ـ قانون عام پارلمانی»، متوجه گسست فرهنگی عمیقی میشوند که جوامع توسعه یافته را از جوامع توسعهنیافته متمایز میسازد. معمولاً همین گروه از فعالان اجتماعی سیاسی هستند که «جهش فرهنگی» را با صرف تلاش و کوشش مستمر خود به پیش راندهاند و به پیش میرانند.
از یک منظر میتوان گفت هدف نهایی «جهش فرهنگی» بازآفرینی تمام جوامع «شبهمدرنی» است که از مشروطه به این سو، بر اساس «اساسنامه / قانن اساسی» تأسیس شدهاند، اما مؤسسان آنها، با «علم» این کار، دست کم با آن جامعیتی که در کتاب دستورنامه رابرت تشریح شده است، آشنایی نداشتهاند. در نتیجه معماری تمام این سازمانها تقلیدی است و اعضای آنها مهارت لازم برای بازآفرینی مداوم این سازمانها را ندارند.
کارل مارکس و فردریش انگلس در کتاب «مانیفست حزب کمونیست» خود یک اصل بدیهی را آشکار ساختند با این مضمون که: «جوامع سنتی مجبور بودند ساختارهای حاکم بر خود را ثابت نگاه دارند، در حالی که جامعه مدرن مجبور است ساختارهای خود را به صورت پیاندرپی، و به شیوهی انقلابی تغییر دهد.
به این ترتیب ملاحظه میشود که هر «جامعه» مدرنی مجبور است به صورت مداوم ساختارهای (قانون اساسی / اساسنامه) خود را روزآمد کند و این کار به مهارتی نیاز دارد که از جمله مستلزمِ ـ و نه منحصر به ـ تسلط بر قواعد قانون عام پارلمانی است.
«جهش فرهنگی» به مثابه تلاش دسته جمعی آن گروه از فعالان اجتماعی سیاسی پروفشنال که در پی فراگیری و ترویج علم حقوق حاکمیت مردم هستند، کوشیده است تا با تشکیل انجمنهای اختصاصی گوناگون «کادرهایی» را تربیت کند که به مرور مهارت بازآفرینی تمام «جوامع شبهمدرن» فعال در کشور را کسب کنند. مجموعهی این انجمنهای اختصاصی، در یک انجمن بزرگتر با نام موقت «انجمن اصلی» متشکل خواهند شد که هدف سهوجهی اعلام شده آن از این قرار است:
یک. آموزش، تمرین و ترویج قانون عام پارلمانی و علم حقوق پارلمانی ـ آنطور که در دستورنامه رابرت تشریح و تبیین شده است.
دو. شناسایی مشکلات ساختاری سازمانهای موجود در پرتو علم حقوق پارلمانی
سه. کسب مهارتهای لازم برای اصلاح مشکلات مربوطه در سازمانهای و تلاش برای بازآفرینی ساختارهای موجود و بهبود وضعیت آنها بر اساس مهارتهای کسب شده
در چارچوب چنین تحلیلی است که تجربه بازآفرینی انجمن تخصصی کودک و رسانه، که با سعه صدر و بزرگمنشی بینانگذاران آن ـ به ویژه آقای محمود علیپور ـ ممکن شد، نخستین تجربه است که میتوان از آن درسهایی برای بازآفرینی سایر جوامع مبتنی بر اساسانامه / قانون اساسی فرا گرفت.
اصلاح انواع انجمنها و کانونهای صنفی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و هنری، اتاقهای بازرگانی، احزاب و سازمانهای سیاسی، شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور، ساختار حاکم بر دانشگاهها و مراکز آموزشی، نظامهای سلامتی، آموزشی، حمل و نقل، اقتصادی و اجتماعی، و به طور کلی تمام جوامع شبهمدرنی که طی بیش از صد سال اخیر، به صورت ناقص، بر اساس درک غیرعلمی از حقوق پارلمانی تأسیس شدۀاند، مستلزم تربیت کادرهایی است که از یک سو با این علم مجهز شده باشند، و از سوی دیگر مهارتهای لازم برای به کارگیری این قواعد حقوقی ـ به ویژه در جوامعی با خصوصیت فرهنگی ایرنیان ـ را کسب کرده باشند.
اعضای محترم هیدت مدیره انجمن تخصصی کودک و رسانه که همه هنرمند و از قشر فرهیخته جامعه هستند، نه فقط در به کارگیری این قواعد در تأسیس انجمن خود پیشآهنگ بودند، بلکه در بازآفرینی انجممن متبوع خود نیز پیشتاز هستند و با سعه صدر همیشگی خود این امکان را فراهم آوردند که این تجربه، از طریق مشاور پارلمانی این انجمن، به تمام جامعه/انجمن/سازمانهای علاقهمند دیگر نیز منتقل شود.
با این امید که مسئولان سایر سازمانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و غیره، تجربه انجمن تخصصی کودک و رسانه را در این زمینه جدی بگیرند.
در پایان به علاقهمندان توصیه میشود نوشته آقای محمود علیپور با عنوان تجربه زیسته انجمن تخصصی کودک و رسانه در بهره گیری از قواعد پارلمانی دستورنامه رابرت را در پیوند زیر مطالعه فرمایند:
http://www.kadrha.com/spip.php?article25
همانطور که گفته شد، تلاش میشود تا در پیشگفتار سی و سومین کتاب ماهانهی «دفتر خاطرات زیرخاکی»، ویژه آبان ماه ۱۴۰۳، درسهای این تجربه استخراج و جمعبندی شود.
- بنیانگذاران انجمن تخصصی کودک و رسانه/ ۴ تیر ۱۳۸۹/ دفتر کادرها/ تهران
fa اخبار ساخت جامعههای طراز نوین انجمن تخصصی کودک و رسانه ?