بیست و دومین دفتر «خاطرات زیرخاکی»: بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن
مراسم «عمامهگذاری» هنگام ورود طلاب به کسوت روحانیت، محاکمه و «خلع لباس» عضوی که زیطلبگی (کد اتیکز) روحانیت را نقض کند، عضویت در تشکیلات سلسلهمراتبی مبتنی بر تخصص و تعهد (حجتالاسلام، آیتالله، آیتالله العظمی، و مرجع)، اعطای درجه اجتهاد (پروفشنال) به اعضای مجتهد، استقلال در گزینش اعضا و تدوین برنامههای آموزشی، و به طور کلی، استقلال در تمام امور مربوط به روحانیت، از جمله مهمترین خصوصیات روحانیت در ایران قبل از انقلاب ساال ۵۷ بود و نشان میداد، روحانیت در ایران، تا چه اندازه به خصوصیات استاندارد «پروفشنهای باستانی» نزدیک بود.
حتی الزام کسانی که به جرگه «امت اسلام» در میآیند، به بیان علنی «شهادتین»، دقیقاَ به همان معنای «پروفشن» است و هنوز هم در ادبیات غربی، شهادتین را «پروفشن ایمان اسلامی» میدانند.
«پروفشیو» یک کلمه لاتین است به معنای شهادت میدهم. و «پروفشن» که به معنای اظهار علنی یک عقیده الزامآور است، در عین حال، نام گروههایی از متخصصان باستانی بود که هدفشان تأمین یک خیر عمومی بود و هر کس به کسوت آنان درمیآمد، میبایست به صورت علنی تعهد خود را به هدفهای اعلام شده آن پروفشن اظهار میکرد و بعد از آن بود که میتوانست لباس آن پروفشن را بر تن کند.
پروفشنهای باستانی عبارت بودند از طبابت، روحانیت، قضاوت و تعلیم و تربیت. اما، در دوران مدرن، و با گسترش روزافزون تقسیم کار اجتماعی، بیش از ۵۰ پروفشن شناسایی شده است و یکی از خصوصیات جوامع مدرن این است که دولت سیاسی، که به طور طبیعی کانون اختلافات و کشمکشهای سیاسی است، در امور پروفشنال این پروفشنها مداخله نکند و پروفشنها نیز، مانند نهاد دین، آدکادمی، خانواده، و رسانه، از دولت سیاسی مستقل باشند و امور خودشان را خودشان تمشیت کنند.
بر خلاف شبه پروفشنهای مدرنی که در ایران معاصر و با اراده و خواست دولتهای اقتداگرای مرکزی و از طریق اعزام دانشجو به کشورهای توسعهیافته، در کشور تأسیس شدند، و از همان ابتدا فاقد استقلال پروفشنال بودند، مهمترین خصوصیت روحانیت به مثابه پروفشن این بود که استقلال خود را از دولت سیاسی حفظ کرده بود.
با این همه، و به دلایلی که تبیین آنها در قلمرو تاریخ قرار میگیرد، گروهی از روحانیون ـ در کسوت روحانیت - وارد میدان مبارزه سیاسی شدند و بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷ برای بازسازی جامعه بر اساس عقاید دینی خود و هوادارانشان، قدرت سیاسی را قبضه کردند و جهان را در برابر تجربههای عجیبی قرار دادند که پیامدهای آن هنوز در راه است و چه بسا «عمامهپرانی» طلیعه آن باشد.
آینده اسلام و روحانیت در پی این تجربهی منحصر به فرد قابل پیشگویی نیست. با این همه، آن دسته از فعالان اجتماعی که میکوشند آینده مطلوب را ـ حتیالقدور ـ بر اساس تعقل و خردورزی بنا کنند، یکی از معضلات جامعه امروز ایران را سیاسی شدن نهادهایی میدانند که باید بدون مداخله دولت سیاسی امور خود را مدیریت کنند. پروفشنها یکی از مهمترین این نهادها هستند. و به همین خاطر طرح ملی «ارتقای پروفشنگرایی در شبهپروفشنهای ایرانی»، در آینده به مجمع انجمن اصلی تقدیم خواهد شد تا در صورت تصویب نسبت به فراهمسازی زمینههای لازم برای استقلال پروفشنها از دولت سیاسی اقدامات لازم صورت بگیرد.
«بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» نیز، یکی از طرحهایی است که از سالها پیش به جنبههای مختلف آن فکر شده است. با این همه، ایجاد هسته اولیه برای تأسیس سازمانی به منظور تحقق این طرح، مستلزم این بود که کسانی که شایستگی لازم را دارند، آستین همت بالا بزنند.
روز جمعه ۳ آذر ۱۴۰۲ نخستین نشست هسته سه نفرهای برگزار شد که یکی از اعضای آن آقای احمدرضا احمدپور است که امید میرود از ایده «بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» حمایت کند.
گزارشی که در ادامه نقل میشود، روایت نخستین نشست این هسته سه نفره است که موضوع آن طرح «بازافرینی روحانیت به مثابه پروفشن» است. این گزارش بخشی از دفتر بیست و دوم «خاطرات زیرخاکی»، ویژه آذر ماه ۱۴۰۲ است که در پایان آذر ماه منتشر خواهد شد.
علاقمندان به دریافت متن کامل خاطرات زیرخاکی با تلفنهای ۸۸۹۱۱۰۱۷ و ۰۹۳۵۶۵۲۸۶۱۱ تماس بگیرند.
متنی پیدیافی خاطرات زیرخاکی، به صورت رایگان یا همت عالی است. در صورت تمایل به دریافت متن کاغذی آنها، هزینههای تکثیر و ارسال استعلام و اعلام خواهد شد.
شنبه ۴ آذر ۱۴۰۲
دیروز، جمعه، حدود ساعت هشت بعد از ظهر بود که آقای مسعود لدنی، اسکایپی از راوی پرسید: امشب برای برگزاری جلسه با آن روحانی که گفتم، فرصت دارید؟ پاسخ راوی روشن بود: وقت من برای همین کارهاست. و حدود ساعت نه بود که بار دیگر صدای زنگ اسکایپ بلند شد و به این ترتیب نخستین نشسته هسته سه نفره دیگری به همت آقای مسعود لدنی آٰغاز شد: یک نفر از آمریکا، «آن روحانی» از قم و نفر سوم ـ راوی ـ هم از تهران.
برای راوی قابل پیشبینی بود که «آن روحانی» در این ساعت شب و در چنین نشستی عمامه نداشته باشد. اما برای نخستین بار بود که آقای لدنی، در معرفی مهمان، اشاره کرد که وی در دادگاه ویژه روحانیت خلع لباس شده است.
راوی به محض آن که جلسه ساعت حدود دوازده شب خاتمه یافت، در اینترنت دنبال اطلاعاتی در مورد آقای «احمدرضا احمدپور» گشت و تازه آن وقت بود که با سوابق پر فراز و فرود «آن روحانی» آشنا شد.
نتیجه این نشست
در پایان سه ساعت مذاکره و گفتگو برای معرفی کتاب دستورنامه رابرت، و یا به عبارت دقیقتر، معرفی «جهش فرهنگی»، چند نتیجه به دست آمد که مهمترین آنها عبارت بود از: ادامه این نشستهای سه نفره به منظور ترویج این قواعد و «جهش فرهنگی»، و، به خصوص، این پیشنهاد که کتاب دستورنامه و این قواعد به نحوی به اعضای «مجمع مدرسین و محقیقن حوزه علمیه قم».معرفی شود. در نتیجه، میتوان گفت جلسه دیشب به خوبی برگزار شد و ارزیابی آقای لدنی، به عنوان مبتکر تشکیل این هسته نیز حاکی از همین است:
درود و خسته نباشید.جلسه کیفی و خوبی بود، خوب شروع کردید و خوب تمامش کردید… آقای احمدپور هم آدم خوش فکر و خوش فهمی است.امید که در آینده سبب اتصالات خوبی بشه برای گسترش و بسط مقررات در میان نهادی که خودش فرهنگ ساز و صاحب متدلوژی است… اصلاح بینش و متدهای این نهاد سنتی در واقع کمک به تسهیل جهش فرهنگی است در جایی که به طور سنتی و نهادی از موانع این جهش بوده است…
با این همه، راوی از این بابت متأسف است که چرا قبل از این جلسه، در مورد آقای احمدرضا احمدپور تحقیق نکرده بود و با زندگی پر فراز و فرود وی آشنا نشده بود. چرا که تصور میکند، اگر شناخت بیشتری از مخاطب خود داشت، شاید در انجام مأموریت خود بهتر عمل میکرد.
استراتژی چه بود؟
طبق معمول راوی تلاش میکند در همان نخستین دقایق شروع چنین نشستهایی، و بعد از کسب اطلاعات اولیه، یک استراتژی کلی برای آن جلسه طراحی کند و حتیالمقدور بکوشد در چارچوب همان استراتژی مباحث را هدایت کند. در این صورت است که بعد از جلسه امکان نقد و ارزیابی آن فراهم میشود: آیا استراتژی تدوین شده درست بود؟ و آیا نشست به هدفهای تعریف شده رسید؟ و اگر استراتژی غلط بود، چرا و چه باید کرد تا خطاها تکرار نشود؟ و اگر هدفها محقق نشدند، چرا و چه میشد کرد؟
بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن
از همان زمان که آقای مسعود لدنی یادآوری کرد که با یک روحانی خوشفکر دارد صحبت میکند تا از وی دعوت کند تا با راوی یک جلسه برای معرفی دستورنامه رابرت داشته باشد، ایدهی «بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» در ذهن راوی دوباره فعال شد.
در طول جلسه دیشب، یکی از وسوسههای فکری راوی این بود که مسیر گفتگو در جهتی پیش برود که امکان طرح ایدهی «بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» مطرح شود و حتی هدف این هسته اولیه با حضور آقای احمدرضا احمدپور نیز تحقق همین ایده باشد. آیا این تعقیب این استراتژی در نخستین نشست هسته سه نفره درست بود؟
سابقه ارتباط راوی با «پروفشن»
نخستین مواجهه راوی با اصطلاح «پروفشن» به اواخر ۱۳۷۹ یا اوایل ۱۳۸۰ برمیگردد که راوی، به عنوان ناشر، سردبیر و نویسنده مجله «دارو و درمان» با آقای دکتر رضا منصوری رئیس وقت انجمن فیزیک ایران در اتاق کار ایشان در دانشگاه صنعتی شریف مصاحبه کرد تا عوامل موفقیت انجمن فیزیک ایران را در آن سالها تحلیل کند و از طریق گزارش اصلی پنجمین شماره «دارو و درمان»، که در اردیبهشت ۱۳۸۰ منتشر شد، در اختیار تمام رئیسان وقت انجمنهای پزشکی پیراپزشکی سراسر کشور، که مخاطبان اصلی آن دوره از انتشار «دارو و درمان» بودند، قرار دهد. در همان نشست بود که دکتر منصوری راوی را از نزدیک با جهان اینترنت، که آن روزها تازه در ایران رواج مییافت، آشنا کرد و طی یک هفته بعد بود که راوی از طریق اینترنت از وب سایت انجمن پزشکان آمریکا سر درآورد و، جذابترین ایدهای که از نخستین وبگردی خود کشف کرد، ایده «پروفشن» و «پروفشنالیسم» (یا «پروفشنگرایی») بود.
جوهر اصلی ایده «پروفشن» ـ به زعم راوی ـ ساختن جامعهای است که مبنای مناسبات اعضای آن با یکدیگر، پول و مناسبات اقتصادی نباشد. این ایده چنان با مزاج راوی سازگار بود که تلاش برای تحقق آن، به آینده راوی شکل و جهت داد، هرچند، گذشته راوی ـ قبل از آن تاریخ هم ـ به نحوی در جستجوی تحقق همین رؤیا سپری شده بود.
آقای دکتر رضا منصوری در توضیح نقش و اهمیت اینترنت در همان مصاحبه به راوی گفته بود که کیفیت مقالات علمی دانشجویان ما، بعد از آشنایی با اینترنت، به صورت جهشی ارتقا مییابد. مقایسه پنجمین شماره نشریه «دارو و درمان» ویژه اردیبهشت ماه ۱۳۸۰، با چهار شماره قبلی این مجله، و با تمام نشریاتی که راوی قبل از این تاریخ ناشر و سردبیر آنها بوده است، نشان میدهد که کیفیت کار وی نیز بعد از آشنایی با اینترنت، حقیقتاَ «به صورت جهشی» ارتقا یافته است. حتی عنوان گزارش اصلی پنجمین شماره «دارو و درمان» این نکته را نشان میدهد: «حرفهایگرایی؛
تئوری جنبش انجمنهای جامعه پزشکی».
تلاشهای مستمر راوی برای فهم معنای دقیق «پروفشن» و ترویج این معنا، سبب شد تا سرانجام، نوزده سال بعد قطعنامه تعریف «پروفشن» در ده بند در هیجدهمین نشست گروه حامیان تأسیس انجمن اصلی، که روز سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ برگزار شده بود به تصویب برسد. به دلیل اهمیت این قطعنامه، متن آن به نقل از کتاب «تجربه یک جهش فرهنگی: روزشمار رویدادها، جریان اصلی»، عیناَ نقل میشود:
تعریف پروفشن
در ترجمه متون پروفشنال به فارسی، برای اصطلاحهای «پروفشن» و «پروفشنال» از معادلهای «حرفه» و «حرفهای» استفاده شده است. از آنجا که یکی از هدفهای اساسی انجمن اصلی، ارتقای پروفشنالیسم در پروفشنهای ایرانی است، و معادلهای حرفه و حرفهای، معانی دقیق و متعالی مندرج در مفهوم «پروفشن» را به مخاطب فارسی زبان منتقل نمیکند، قطعنامه زیر در تعریف پروفشن به تصویب میرسد.
پروفشنها گروههایی از مردم هستند که خصوصیات زیر را دارند:
یک. خدماتی که به مردم ارایه میدهند تخصصی و پیچیده است و کسب مهارت و تخصص مورد نیاز برای ارایه آن، مستلزم صرف وقت و زحمات طولانی و داشتن برخی خصوصیات فردی است.
دو. خدماتی که ارایه میدهند خیر عمومی است و تمام مردم به آنها نیازمند هستند.
سه. قضاوت در مورد رفتار پروفشنال اعضای این گروهها خارج از توان عامه مردم است و فقط اعضای خود این گروهها قادرند در مورد رفتار پروفشنال اعضای خود قضاوت کنند.
چهار. صلاحیت اعضای این گروهها در یک سازمان تخصصی و سلسله مراتبی و مبتنی بر مهارت و معرفت تعیین میشود.
پنج. اعضای این گروهها به صورت علنی اذعان میکنند که نسبت به مردم و جامعه وظایف و مسؤلیتهای خاص دارند.
شش. این گروهها حق پذیرش و تربیت اعضای خود، و نیز تنبیه و اخراج آنان به خاطر ناتوانی در حفظ صلاحیت یا عدم انجام وظایف و مسؤلیتهای خودشان را دارند.
هفت. با اینکه بین پروفشنها و کسبوکارها مرز کاملا روشنی وجود ندارد و اعضای این گروهها نیز از طریق ارایه خدمات خود امرار معاش میکنند، اما اعضای این گروهها در برابر کسانی که به آنان خدمت میکنند یک وظیفه اعتمادی (Fiduciary) دارند که بر اساس آن باید تضمین کنند که تصمیمها و اقدامهای آنان، حتی به هزینه خودشان، در خدمت خوشبختی مشتریان آنان خواهد بود.
هشت. این گروهها محموعهی قواعد رفتاری اعضای خودشان (کد اتیکز) را، با هدف تضمین انجام همان وظیفه اعتمادی، تدوین و تصویب کرده و به صورت علنی در اختیار مردم و جامعه قرار میدهند.
نه. پروفشن تضمین میکند هرگاه عضوی طبق کد اتیکز خود رفتار نکند مورد بازخواست قرار گرفته و تنبیه خواهد شد به نحوی که هیچ عضوی در هیچ پروفشنی کد اتیکز را نقض نکند.
ده. تدوین کد اتیکز از سوی خود پروفشن، و به خصوص رعایت آنها و برخورد درست با اعضایی که آن را نقض میکنند، مستلزم ساختن جامعهای است مبتنی بر قواعد عادلانه، منطقی، بدون تعارض و قابل اصلاح. فقط قانون عام پارلمان است که به عنوان یک نظام حقوقی این قواعد را در اختیار انجمنهای پروفشنال قرار میدهد. از همین رو، پروفشنها گروهایی از متخصصان هستند که طبق قانون عام پارلمان سازمان یافته باشند.
گامراههای ارتقای پروفشنگرایی در شبهپروفشنهای ایرانی
جالب است که در همان نشست انجمن اصلی، طرح «گامراههای ارتقای پروفشگرایی در شبه پروفشنهای ایرانی» نیز در ۱۲ بند تقدیم گروه حامیان تأسیس انجمن اصلی شد تا به عنوان یکی از برنامههای انجمن در دست تأسیس بررسی و تصویب شود.
هدف این خاطرهنگاری فقط تشریح رویدادهایی است که در نشست دیشب رخ داد و پیشبینی میشود که در تعمیق و بسط «جهش فرهنگی» در آینده تأثیر خواهد گذاشت. با این همه، بدون آشنایی خوانندگان با تجربههای انباشت شده در جان بازیگران نشست دیشب، فهم رویدادهای معنایی که در نشست دیشب رخ داد غیر ممکن خواهد بود.
تلاشِ، دست کم، یکی از بازیگران نشست دیشب، که اکنون مشغول روایت آن قصه است، این بود که مسیر بحث را در جهت تعیین «بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» هدایت کند. در این صورت، اگر خواننده نداند منظور از «بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن» چیست، نمیتواند مقصود و منظور راوی را هم از روایت این قصه درک کند. به همین دلیل، اگر کسی طاووس میخواهد باید کمی صبور باشد. با این همه، راوی از توضیح بیشتر طرح «گامراههای ارتقای پروفشنگرایی در شبهپروفشنهای ایرانی» صرف نظر میکند، اما علاقمندان میتوانند برای اطلاعات بیشتر در این زمینه کتاب «تجربه یک جهش فرهنگی: روزشمار رویدادهای جریان اصلی» و یا وب سایت کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت را نگاه کنند. به قصه برگرد.
دستاوردهای نخستین سفر ماهی سیاه کوچولو
«ماهی سیاه کچولو» در نخستین پَرِش خود از برکه به اقیانوس، از وب سایت انجمن پزشکان آمریکا سردرآورد که حجم عظیم انواع اطلاعاتی که در آن ارایه شده بود، و کثرت اقدامات و خدماتی که این انجمن برای ارتقای سلامتی مردم آمریکا انجام داده بود، اسباب حیرت و سرگیجه راوی شده بود. و مبنای تمام آن دانش، تخصص و خدمات انسانی به بیماران، به زعم اعضای آن انجمن، «پروفشنگرایی» اعضای آن انجمن بوده است. در این صورت، «پروفشنگرایی» چیست و چه معنایی دارد؟
تحقیقات راوی طی ۵ سال آتی بعد از آشنایی اولیه با مفهوم «پروفشن» به تدوین قطعنامه «طرح بازافرینی پروفشنها از شبهپروفشنهای دولتی» منجر شد که به تصویب مؤسسه اخلاق پزشکی ایراینان (ماپا) رسید و این قطعنامه، برای نخستین بار، در سالگرد تأسیس ماپا، در اول خرداد ماه ۱۳۸۶ به صورت عمومی منتشر و معرفی شد و بعد از آن نیز در دومین شماره «اتیکز» ـ نشریه مؤسسه اخلاقی پزشکی ایرانیان انتشار یافت و متن آن در وب سایت کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت در دسترس است.
خصوصیات پروفشنها
در همین قطعنامه تحلیلی و مفصل بود که «روحانیت» ـ به ویژه روحانیتِ پیش از کسب قدرت سیاسی در ایران ـ به مثابه نزدیکترین گروه به یک «پروفشن» سنتی و استاندارد معرفی شد.
حالا، با توجه به «تعریف پروفشن» که طی ده بند ارایه شد، و خصوصیات روحانیت قبل از تسخیر قدرت سیاسی، میتوان خصوصیات یک پروفشن را به اختصار توضیح داد:
یک. پروفشنها، گروهی از متخصصان هستند که هدفشان خدمت به یک خیر عمومی است.
دو. اعضای پروفشنها، برای کسب تخصص و مهارت لازم، مجبورند سالیان سال تلاش کنند و زحمت بکشند و ممکن است مجبور باشند از راه فعالیتهای پروفشنال خود امرار معاش کنند.
سه. اما مردم عادی هم مجبورند به اعضای پروفشنها به صورت یک جانبه اعتماد کنند و از طبق توصیه آنان عمل کنند.
چهار. اعضای پروفشنها هم، در ازای اعتماد یک جانبه مردم به آنان، متقابلاَ متعهد میشوند تا طبق استاندادرهای مشخصی رفتار کنند و هرگز اعتماد یک جانبه مردم به خودشان را نقض نکنند. به این استاندادها، «کد اتیکز» یا «دستور شرف» میگویند.
پنج. تمام اعضای پروفشنها به صورت علنی باید به شرف خود سوگند بخورند که دستور شرف یا کد اتیکز پروفشن خود را رعایت خواهند کرد و اگر رعایت نکنند، از سوی خود پروفشن تنبیه خواهند شد و حتی از پروفشن اخراج شده و خلع لباس خواهند شد.
شش. اساساَ لغت «پروفشن»، که از لغت «پروفشیو» گرفته شده است، یعنی ادای علنی یک عقیده تعهدآور، و همان سوگندی که اعضای پروفشنها میخورند. این لغت یک لغت لاتین است به معنای اظهار علنی یک تعهد که اگر نقض شود به معنای اذغان به بی شرف بودن آن فرد است که در آن صورت باید از پروفشن اخراج شود.
هفت. در ازای اعلان این تعهد علنی و عمومیِ پروفشنها به جامعه، جامعه نیز متقابلاً به پروفشنها اختیار و آزادی میدهد که خودشان اعضای خودشان را انتخاب و گزینش کنند، خودشان مفاد درسی خودشان را مشخص کنند و خودشان امور داخلی پروفشن خودشان را مدیریت کنند و به اصطلاح، استقلال پروفشنال داشته باشند.
هشت. به همین خاطر، پروفشنها خودشان طلاب و دانشجویان خودشان را گزینش میکنند و هر طلبه و دانشجویی که صلاحیت ورود به داخل پروفشن را بیابد، طی مراسمی رسمی، عمامهگزاری خاص آن پروفشن را انجام میدهد و در همان مراسم سوگند پروفشن را هم با صدای بلند قرائت میکند.
نه. اگر عضوی هم دستور شرف، کد اتیکز، یا ذیطلبگی را نقض کند، توسط خود پروفشن محاکمه و در صورت محکومیت تنبیه و نهایتاَ خلع لباس میشود.
پروفشنهای سنتی
با عنایت به این خصوصیات، مشخص میشود که در یونان باستان و بعدها در جمهوری روم، چهار پروفشن سنتی شناخته شده بود که عبارتند از: روحانیت، طبابت، قضاوت و به طور کلی پروفشن قانون، و تعلیم و تربیت.
این که روحانیت شیعه، از چه طریقی این خصوصیات پروفشنهای سنتی را از دوران باستان جذب کرده است و، مثلاَ، سابقه مراسم «عمامگذاری» چطور تا سنت پروفشنهای باستانی کشیده شده است، و یا سنت اعلان علنی یک عقیده همراه با عهده، چگونه به ادای شهادتین در اسلام منجر شده است، نیاز به تحقیق بیشتر دارد. اما تا همین جا، میتوان نتیجه گرفت که گویا روحانیت، تنها پروفشن ایرانی است که قبل از تسخیر قدرت سیاسی، بیشترین خصوصیات یک پروفشن را حفظ کرده بود و در حالیکه سایر پروفشنها تحت کنترل دولت بودند، روحانیت تنها پروفشنی بود که این خصوصیت مهم خود، یعنی استقلال از دولت سیاسی را حفظ کرده بود. .
سایر پروفشنها، مثل اطبا، وکلا، استادان دانشگاهها، در دوران مدرن، از طریق دولتهای مرکزی مقتدر، برای فراگیری علوم جدید به کشورهای توسعه یافته اعزام شدند و این پروفشنها، که امروز تعدادشان به حدود ۵۰ پروفشن افزایش یافته است، در ایران معاصر با حمایت و تحت کنترل دولتهای مقتدر مرکزی تأسیس شدند و در نتیجه، هیچ کدام از آنها، از همان ابتدا، استقلال پروفشنال نداشتند و تجربه استقلال پروفشنال را هم ندارند و حتی اگر دولتها بخواهند آنها را از سر خود باز کنند، این شبهپروفشنها مهارت اعمال استقلال پروفشنال را ندارند.
روحانیت نیز که تا پیش از انقلاب تنها پروفشن مستقل و خارج از حکومت بود، در یک تجربه تاریخی منحصر به فرد، خواسته یا ناخواسته، قدرت سیاسی را تسخیر کرد و تاریخ ایران و جهان با یک تجربه نوین مواجه شد که پیامدهای آن هنوز ادامه دارد.
پروفشن ایمان اسلامی
همانطور که گفته شد، لغت لاتین پروفشیو، به معنای «شهادت میدهم» است و «پروفشن»، از یک منظر، به معنای شهات است. دلیل این که نام این گروههای اجتماعی را «پروفشن» گذاشتهاند، این بوده است که هر کس، هنگام ورود به «پروفشن» باید با صدای بلند اعتقاد و باور خود را به صورت علنی اعلان میکرده است و به این ترتیب، نسبت به باور خود در برابر مردم تعهد میداده است.
هنوز هم، به عنوان نمونه، در زبان فرانسه، از شهادتین مسلمانان به عنوان «پروفشن ایمان اسلامی» نام برده میشود. و کسانی که ماجرای گروگانگیری محمدحسن منطقی، روحانی ایرانی معروف به شیخ هارون مونس در کافهای در شهر سیدنی استرالیا در ۲۴ آذر ۱۳۹۳ را در مطبوعات فرانسوی زبان دنبال کرده باشند، به خاطر میآورند که وقتی شیخ هارون مونس برای پوشاندن پنجرههای کافه تقاضای یک پرچم سیاه کرد که رویش شهادتین نوشته شده باشد، مطبوعات فرانسوی، از اصطلاح «پروفشن ایمان اسلامی» برای شهادتین استفاده کردند. شهادت به این که جز «الله» خدایی نیست و محمد رسول اوست، دو باور کلیدی کسانی است که قرار است عضو «امت» اسلامی بشوند. به قصه برگرد.
طرح احیای روحانیت به مثابه پروفشن
«مؤسسه اخلاق پزشکی ایرانیان»، که راوی یکی از بنیانگذاران آن بود، بعد از انتشار قطعنامه تحلیلی «طرح بازآفرینی پروفشنها از شبهپروفشنهای دولتی» مبتکر تأسیس «شورای ایرانی ترویج اخلاق پروفشنال» بود و نخستین اقدام این مؤسسه برای تأسیس این شورا دعوت از ۶۳ نفر از فعالان پروفشنال از پروفشنهای مختلف در مراسم سالگرد تأسیس ماپا بود که در اول خرداد ۱۳۸۶ در تراس خانه هنرمندان ایران برگزار شد. قرار بود با کمک و همکاری مدعوان به همان نشست، هستههای اولیه برای تأسیس مؤسسات ترویج اخلاق پروفشنال در هر پروفشن تشکیل شود و به این ترتیب، روند بازآفرینی پروفشنها از شبهپروفقهای دولتی کلید بخورد.
با توجه به توضحاتی که تا این جا در مورد مهمترین خصوصیات پروفشنها ارایه شد، میتوان در مورد عمدهترین خصوصیات طرح «احیای روحانیت به مثابه پروفشن» به نکاتی اشاره کرد.
یک. پروفشنها، از جمله شش نهاد اجتماعی دیگر، مثل دین، خانواده، رسانه، آکادمی، و . . . هستند که باید مستقل از دولت سیاسی باشند.
متأسفانه در ایران معاصر بین دو معنای متفاوت از «سیاست» خلط شده است: یکی این که انسان اساساً موجودی سیاسی است، چون در جامعه زندگی میکند و باید اجتماعی بیاندیشد، یکی سیاست به معنای اعمال قدرت سیاسی برای تحقق یک تصمیم خاص است که ممکن است گروهی از مردم با آن موافق یا مخالف باشند. پروفشنها باید خود را از «سیاست» به معنای دوم این کلمه، دور نگاه دارند و اختلافهای سیاسی باید در عرصه دولت سیاسی و با توجه به و با مراجعه به اکثریت آرای مردم حل و فصل شود.
با این حساب، یکی از مهمترین اقدامات برای احیای روحانیت به مثاله «پروفشن»، غیرحکومتی شدن روحانیت است.
راه حل ساده
البته، تجربه نشان داده است که بسیاری از روحانیون، که به خاطر علائق اجتماعی به سِلک روحانیت درآمدهاند، برایشان بسیار دشوار است که دست از فعالیتهای اجتماعی سیاسی بردارند. در آن صورت، راه حل بسیار ساده است. این افراد میتوانند برای ورود به جرگه سیاست، بین روحانیت و سیاست، دست به انتخاب بزنند و اگر فعالیت سیاسی را به رهبری دینی ترجیح میدهند، در آن صورت انصاف حکم میکند که عبا و قبای روحانیت را از تن درآورند. درست همانطور که نظامیان، وقتی قصد ورود به سیاست دارند باید با لباس و سمت نظامیگری وداع کنند.
رانت لباس روحانیت
با این همه میتوان پیشبینی کرد برخی از روحانیونی حاضر نباشند از رانتی که لباس روحانیت در اختیار آنان میگذارد چشم بپوشند.
بدیهی است، در هر جلسهای که فرد روحانی با لباس روحانیت حاضر میشود، از همه انتظار میرود که برای روحانی، شأن و احترامی ویژه قائل شوند و همه به توصیهها و رهنمودهای روحانی به مثابه یک رهبر دینی گوش دهند. اما وقتی روحانیونِ حزبی، لباس روحانیت را در خدمت برنامههای این یا آن حزب سیاسی قرار میدهند، تقدس لباس روحانیت نیز مخدوش میشود تا جایی که عمامپرانی به یک نشانه اعتراضی مردم به ستوه آمده رواج خواهد یافت.
یادآوری این نکته هم جالب است که طبق قوانین ایالات متحده، کشیشان حق مداخله در مبارزات حزبی را ندارند و به عنوان مثال، حق ندارند در مقام کشیش، از این یا آن حزب دفاع کنند. همچنین، فرمانداران ایالات آمریکا، هنگام انتخاب اعضای پروفشنهای مختلف برای عضویت در «بورد پروفشنال» ایالت متبوع خود، ملزم هستند به نحوی دست به انتخاب بزنند، که هواداران هیچ یک از احزاب در هیچ یک از بوردهای پروفشنال، اکثریت را به دست نیاورند و به این ترتیب، بوردهای پروفشنال، غیرحزبی باقی بمانند.
کاملاً قابل فهم است که طبق کدام اصل منطقی این تصمیمات به مثابه قانون تصویب شده است.
سواد تصمیمگیری گروهی دموکراتیک
دو. همانطور که سواد خواندن و نوشتن یک امر اکتسابی است و همه شاهد هستند که یک کودک برای کسب سواد خواندن و نوشتن چه زحمات طاقتفرسایی را باید تحمل کند و چطور امکانات عظیمی در سطح ملی صرف آموزش سواد خواندن و نوشتن به نسلهای آتی میشود، سواد تصمیمگیری گروهی، که به مراتب پیچیدهتر از سواد خواندن و نوشتن است، در ایران معاصر هنوز ناشناخته است و «جهش فرهنگی» هم که یکی از هدفهای اولیهاش ترویج همین سواد است، تازه در آغاز راه قرار دارد. به این ترتیب، مشخص میشود که اتفاقاَ روشنفکران و روحانیون که باید سواد تصمیمگیری گروهی را به سایر مردم آموزش بدهند، خودشان این سواد را ندارند و ـ بسیار بدتر ـ به این دلیل که عمر خودشان را صرف کسب سواد کردهاند، تصور این که این سواد را نداشته باشند برایشان غیرممکن است و بیش از همه، در برابر کسب این سواد مقاومت میکنند.
سه. و همانطور که دیگر نمیتوان مملکت را به روشهای رضاخانی تحت کنترل درآورد، سازماندهی و احیای روحانیت به شیوه سنتی و از طریق مرجعیتی مقتدر مثل زمانِ ـ مثلاً ـ آیتالله بروجردی نیز دیگر غیرممکن است. زیرا که هر فرد روحانی که به درجه اجتهاد رسیده باشد، استقلال پروفشنال و اجتهادی دارد و خود را در امور پروفشنال مربوط به پروفشن روحانیت دارای رأی و نظر با وزن برابر میداند.
به همین خاطر، سازمانیابی این گروه از روحانیون که به درجه اجتهاد (پروفشنال) رسیدهاند، و تعدادشان هم هر روز بیشتر میشود، بدون پایبندی به قواعدی مشابه با قواعد دستورنامه رابرت، یا در واقع، بدون سواد تصمیمگیری گروهی، غیرممکن باقی خواهد ماند. به همین خاطر، هر طرح احیای روحانیت به مثابه پروفشن، مستلزم ساختن تدریجی یک انجمن پروفشنال است که از همان ابتدا بر اساس این قواعد تشکیل شود و به مرور با جذب روحانیون پروفشنال دست بالا را پیدا کند. هسته اولیه، به این معنا، میتواند نخستین هسته با هدف تشکیل چنین انجمنی باشد. حالا به قصه برگرد.
تدوین استراتژی نشست دیشب
در همان دقایق اولیه نشست دیشب که آقای مسعود لدنی مشغول معرفی آقای احمدرضا احمدپرر بود، بخشی از ذهن راوی داشت به این موضوع میاندیشید که آیا آقای احمدرضا احمدپور، از ایدهی تشکیل هسته اولیه انجمن بازآفرینی روحانیت به مثابه پروفشن استقبال خواهد کرد یا نه؟ و آیا مناسب است، این ایده در همین نشست مطرح شود یا نه؟
آقای لدنی خیلی کوتاه، توضیح داد که با آقای احمدپور در مورد کتاب دستورنامه و اهمیت آن صحبت کرده است و ایشان هم استقبال کردند که در این نشست شرکت کنند تا توضیحات خود شما را در مورد این قواعد بشنود. و بعد از نطق کوتاه خود تریبون را به راوی داد. اما راوی، بعد از سلام دوباره و خوشامد گویی و تشکر، از آقای احمدپور تقاضا کرد تا آن چه را که از توضیحات آقای لدنی دریافت کرده است بیان کند و بگوید مایل است راوی به چه سؤالهای مشخصی پاسخ بدهد. در آن صورت، راوی بهتر میتواند توضیحات لازم را ارایه دهد. به این ترتیب، راوی هم تریبون را به آقای احمدپور داد.
همان نطق کوتاه آقای احمدپور راوی را به این نتیجه رساند که مخاطبش ذهن تئوریکی دارد، استدلالی میاندیشد و قضیه را خیلی خوب گرفته است. به همین خاطر، وقتی نطق دوم خود را شروع کرد توضیح داد که درست بعد از ختم همین نشست، متن کامل ترجمه کتاب دستورنامه را برای آقای احمدپور ارسال خواهد کرد و ایشان میتواند حتی با تورق این کتاب و مرور مطالب آن به خوبی دریابد که موضوع کتاب و این قواعد چیست.
راوی در ادامه نطق خود خاطر نشان ساخت، راوی اصرار دارد که کارورزان در جریان عمل و در جریان بازی «تصمیمگیری گروهی» با این قواعد آشنا شوند. بعد از این مرحله است که راوی میکوشد اصطلاحها و مفاهیم پارلمانی را توضیح دهد و کارکرد هر کدام از این اصطلاحها را نشان بدهد. قواعد پارلمانی در واقع چیزی نیست جز روابط و نِسَبِ درونی بین این اصطلاحها و مفاهیم و کارکردها، که به صورت منطقی استنتاج شدهاند. درست مثل ریاضیات، که هر نوآموزی ابتدا باید با مفهم عدد آشنا شود و بعد از آن قواعد مربوط به جمع، تقسیم، تفریق و ضرب را بیاموزد.
علم حقوق پارلمانی
راوی، بعد از این توضیحات مقدماتی، به تشریح «علم حقوق پارلمانی» پرداخت و خاطر نشان ساخت که از انقلاب مشروطه به این سو، تمام جوامع مدرن، برای مقاصد گوناگون، بر اساس اساسنامه/قانون اساسی تأسیس شدهاند. اما آشنایی با دستورنامه رابرت نشان میدهد که اساسنامه/قانون اساسی، در واقع فقط آن بخش از کوه یخی است که بیرون از آب اقیانوس قرار گرفته و با چشم سر قابل رؤیت است. در حالی که بخش غیرقابل رؤیت کوه یخ، یک نظام معنایی در تمدن غربی است که زیر سطح اقیانوس غوطهور است و با چشم سر قابل رؤیت نیست و تازه بعد از آشنایی عمیق با قانون عام پارلمانی، برای بعضی از اذهان خلاق قابل فهم خواهد شد.
راوی در ادامه خاطر نشان ساخت: شاید بشود گفت که آشنایی با قسمت نامرئی کوه یخ مستلزم آشنایی با «علم حقوق پارلمانی» است و عدم آشنایی ایرانیان با این شاخهی نسبتاَ پیچیده از علم حقوق سبب شده است اساسنامهها و قانون اساسیهایی که بر اساس آنها سازمانهای مدرن بنا شدهاند، اصولی نباشند و به همین خاطر، تمام این سازمانها با ناهنجاریهای ساختاری مواجه هستند و تمام کژکاریهای آنها ناشی از همین ساختارها و کارکردهای ناهنجار است.
راوی با ذکر مثالهایی سعی کرد نشان بدهد که اگر ذهنی با علم حقوق پارلمانی به معنای خلاق کلمه آشنا باشد، با مرور انواع قوانین و آئیننامهها و اساسنامههای مصوب در ایران معاصر متوجه کاستیها و نواقص آنها میشود و درک میکند که چرا این ساختارها کار نمیکنند.
هدف «جهش فرهنگی»
راوی در بخش بعدی توضیحات خود سعی کرد نشان دهد کدام عوامل اجتماعی سبب آشنایی ایرانیان با دستورنامه رابرت شدند و چطور آشنایی با این کتاب طی ۱۵ سال گذشته به «جهش فرهنگی» انجامیده است. و هدف سهوجهی انجمن اصلی به عنوان باشگاه تمام فعالان «جهس فرهنگی» چیست و این جهش فرهنگی چه نقشی در آینده ایران میتواند ایفا کند.
از آن جا که این مطالب برای خوانندگان «خاطرات زیرخاکی» تکراری است از نقل آنها صرف نظر میشود. اما لازم به گفتن است که راوی در این قسمت از توضحیات خود به «طرح بازآفرینی پروفشنها از شبهپروفشنهای دولتی» پرداخت و سعی کرد خیلی سریع، موضوع «بازآقرینی روحانیت به مثابه پروفشن» را هم مطرح کند. کلیات این ایده با استقبال آقای احمدرضا احمدپور مواجه شد و در نطق خود خاطر نشان ساخت که به «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» پیشنهاد شود این کتاب و این قواعد به نحوی به اعضای آن مجمع معرفی شود.
در آخرین بخش نشست دیشب موافقت شد که راوی، صورتجلسه نخستین نشست این هسته سه نفره را تهیه کند و نشستهای بعدی ساعت ۸ بعد از ظهر روزهای یکشنبه به صورت الکترونیکی دعوت به دستور شود و موضوع این نشستها هم فعلاً آشنای با قانون عام پارلمانی و دستورنامه رابرت خواهد بود.
حیثیتزدایی از معنای «خلع لباس»
به محض ختم جلسه، راوی در جهان اینترنت به جستجوی اطلاعاتی در مورد «احمدرضا احمدپور» پرداخت. این اطلاعات در دسترس همگان است و خوانندگان میتوانند به سادگی آنها را بازیابی کنند. خلاصهاش این که گویا مصائب ایشان از عاشورای سال ۱۳۸۸ آغاز شده است:
احمدرضا احمدپور، روحانی و دانش آموخته حوزه علمیه قم، نخستین بار روز ششم دی ماه، یعنی مصادف با روز عاشورای حسینی در سال ۱۳۸۸ وقتی با همسرش برای شرکت در مراسم عزاداری و شام غریبان، به مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم مراجعه کرده بود، توسط نیروهای لباس شخصی بشدت مورد کتک و آزار و اهانت قرار گرفت و در نهایت توسط ماموران انتظامی و امنیتی بازداشت شد.
چرا؟ همان اتهامهای همیشگی: فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و از این قبیل. و زندان، تبعید، شکنجه، و البته «خلع لباس». و جالب است که «خلع لباس» یا «ابطال مجوز فعالیت» یک مفهوم پروفشنال است. به این معنا که هر پروفشن وظیفه دارد مراقبت کند که تمام اعضای پروفشن استانداردهای رفتار اخلاقی را که از سوی خود پروفشن تدوین و تصویب میشود، رعایت کنند. اما این مفهوم متعالی نیز، همانند متعالیترین مفاهیم بشری، در دست قدرتطلبان دینفروش به ابزاری برای تسویه حساب با مخالفان سیاسی تبدیل شده است.
عنصر اصلی کد اتیکز، یا «دستور شرف» یا «منشور اخلاقی» یا «ذیطلبگی» پروفشنها این است که اعضای آنها باید طوری رفتار کنند که «اعتماد یک جانبه مردم» به اعضای پروفشنها مخدوش نشود. به این ترتیب، تمام اعضای یک پروفشن باید حساسیت داشته باشند که مبادا هیچ یک از همکاران آنان کد اتیکز یا دستور شرف یا منشور اخلاقی پروفشن را نقض کند؟ و اگر نقض کرد، باید طبق تشریفاتی که حقوق عضو و آبروی پروفشن حفظ شود، محاکمه و در صورت اثبات نقض کد اتیکز، طبق تصمیم پروفشن با او رفتار خواهد شد. یعنی تمام اعضای پروفشن باید در روند اخذ تصمیمدر این باره مشارکت کنند.
همین مختصر توضیح در مورد مفهوم پروفشنال «خلع لباس» کافی است تا مشخص شود کارکرد دادگاه ویژه روحانیت که تمام ارکان آن از سوی مقتدرترین حاکم منصوب شده است، تا چه اندازه از این معانی متعالی حیثیتزدایی کرده و میکند. و البته، خود روحانیون نیز در مبتلا کردن مردم به این ابتلا اصلیترین نقش را ایفا کردند. حالا چه باید کرد؟ طرح «بازافرینی روحانیت به مثابه پروفشن» تلاشی برای یافتن پاسخ همین پرسش است. در این زمینه، روحانیون چه فکر میکنند؟
گفتگو با تک و توک افراد روحانی که راوی از نزدیک آنان را میشناخته است، جای امید چندانی باقی نمیگذارد. آنان به این واقعیت اشاره میکردند که وضعیت در میان روحانیون، از وضعیت بقیه اقشار جامعه بدتر نباشد بهتر نیست. با این همه، دیشب فرصتی دست داد تا راوی دو وب سایت متعلق به «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» و «روحانیت سنتی ایرانی معاصر» (رسام) را مرور کند. با نقل دو قول از شخصیتهای بارز این دو تشکل، و بدون هیچ توضیحی، به خاطرهنگاری امروز خاتمه داده میشود.
ردصلاحیتهای بیدلیل
یکی از آخرین خبرهای وب سایت مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، به اظهار نظر آیتالله سید حسن موسوی تبریزی دبیرکل این تشکل در مورد رد صلاحیتهای بی دلیل پرداخته است: ردصلاحیتهای بیدلیل انتخابات را بیاعتبار میکند. خبرگزاری ایلنا از وی نقل کرده که گفته است:
اگر رد صلاحیت در رابطه با جمهوریت نظام باشد و واقعیت داشته باشد و تهمتی نباشد، ایرادی ندارد چون نظام ما جمهوری اسلامی است. نماینده مجلس باید جمهوریت و اسلامیت را قبول کند و نماینده همیشه باید از این دو عنوان دفاع کند.
معنای این حرف روشن است: اگر نقدی به اسلام داشته باشید، حق مشارکت در تصمیمگیری نسبت به مشاعات کشور را ندارید. که البته، این سلب حق، عقلاَ باید با اصل «عدل» که مورد قبول شیعیان است مغایر باشد.
حکومت گمراه!
عنوان تیتر یک وب سایت «جمعیت روحانیت سنتی معاصر ایران» (رسام) این است: حکومت گمراه
کدام حکومت و چرا گمراه است؟ و مردم در واکنش به حکومت گمراه چه باید بکنند؟ سؤالهای جالی هستند که با دیدن این تیتر به ذهن مخاطب خطور میکند. به ادامه مطلب، که زیر عکس بزرگی از آیتالله العظمی وحید خاسانی آمده است، توجه کنید:
آیت الله العظمى وحید خراسانی در درس چهارشنبه ٢٤ رجب ١٤٣٩ -٢٢ فروردين ١٣٩٧
▪ باید (مملكت) در عزای حضرت موسی بن جعفر (عليه السلام) یک پارچه سیاه پوش بشه
▪اگر زمامداران مملکت غیرت دینی داشته باشند باید شهادت این امام تعطیل رسمی بشه این عمل که باید انجام بشه
▪ اگر زعماء مملکت انجام دادن ... والا ما بحول قوه خود این مطلب را عملی می کنیم تا نتیجه مطلب ظاهر بشه ...
▪در ظلم مطامیر آن هم مملکتی که یک طرف پسر (امام رضا علیه السلام) و یک طرف دختر (حضرت معصومه سلام الله عليها) روز شهادت او مردم مشغول به کسب و کارند
▪ ای غیرتمندان ایران فردا همت کنید مغازه هارا ببندید، به این حکومت اعلام کنید که اگر شهادت این امام تعطیل رسمی نشه ما مالیات به این "حکومت گمراه" نمیپردازیم.
آخرین بند از بیانیه «جمعیت روحانیت سنتی ایران معاصر» هم جالب است:
جمعیت رسام، تشکلی است غیر انتفاعی، حامی حکومتی مستقل وآزاد در ایران با نفی هرگونه خشونت، که در آن هر ایرانی فارغ از عقیده، دین، مذهب،آیین وقومیت ونژاد بتواند آزادنه عقیده ونظر خود را ابراز نماید. در این راه رسام چشم به همراهی وهمکاری تمامی آزاد اندیشان وآزادیخواهان در سراسر جهان دارد، ومی کوشد با بکارگیری تمامی ابزارهای مشروع اطلاع رسانی وآگاهی بخشی پژواک صدای آزادیخواهی ایرانیان در جهان باشد.