از حدود ۳۰ سال پیش برای انواع سازمانها و انجمنهای ایرانی نشریه منتشر کردهام و به اقتضای حرفهام، اصلیترین دغدغهام ناکارآمدی و ناکامی سازمانهای اجتماعی در ایران بوده است. یک دههی قبل (۲۰۰۷) و در جریان بررسی آئيننامههای سازمانهای مختلف، و برای نخستین بار، با دستورنامه رابرت آشنا شدم و از آن زمان به بعد، دغدغه اصلیام، آموزش این قواعد، فهم عوامل تاریخی پیدایش این قواعد در جامعه متمدن، و موانع تاریخی امتناع حکومت قانون در جماعتهای دیگر، و تلاش برای آموزش و ترویج این قواعد در ایران بوده است. فکر میکنم تجربههایی که در این زمینه کسب شده است، و محصول تلاقی تاریخی جهانیسازی با دهاتیانی است که با مهاجرت خود کلان شهر تهران را ساختهاند، ارزش آن را دارد که در اختیار مخاطب چهانی قرار بگیرد. به همین خاطر، سعی میشود طی یک سلسله یادداشتهای هفتگی که در این بخش منتشر خواهد شد، قسمتهایی از خاطراتم را به علاقمندان به حکومت قانون در سراسر جهان تقدیم کنم.
به کوشش و همت سرکار خانم مهناز پزشک عضو شورای مرکزی «جامعه زنان انقلاب اسلامی» و مسؤل روابط عمومی و دبیر دفتر سیاسی این حزب، نخستین نشست از سلسله نشستهای شورای مرکزی جامعه زنان انقلاب اسلامی برای آشنایی با «علم حقوق پارلمانی» - آنطور که در کتاب دستورنامه تشریح شده است، عصر روز چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ در دفتر مرکزی این حزب در تهران برگزار شد و - مهم این که - مورد استقبال اعضای این شورا قرار گرفت. این استقبال نشانه چیست؟
«علم حقوق پارلمانی» شاخهای تخصصی از علم حقوق است که روابط حقوقی اعضای یک مجمع تصمیمگیری را تبیین و استدلال میکند. و چون، این روابط در دوران مدرن، طی چند صد سال در جریان مذاکرات نمایندگان در «پارلمان» انگلستان ساخته و پرداخته شد، به آن «حقوق پارلمانی» گفته میشود؛ اصطلاحی که توماس جفرسون، نخستین رئیس مجلس سنای ایالات متحده آمریکا آن را به کار برد.
هر عضو در هر مجمع تصمیمگیری سه حق بنیادین دارد که عبارتند از: حق دادن پیشنهاد، حق شرکت در مذاکرات، و حق دادن رأی. هرچند وزن حقوق اعضای هر مجمع تصمیمگیری برابر است، با این همه، و در جریان مذاکرات، گروههای اقلیت و اکثریت شکل میگیرد، و در نتیجه، تنظیم روابط حقوقی بین اعضای یک مجمع تصمیمگیری به نحوی که حقوق فرد، جمع، اقلیت، اکثریت، و غائبان، در طول فرایندهای پیچیدهی تصمیمگیری گروهی، به شیوهای متوازن تعیین و تعریف شود، امر پیچیدهای است که موضوع اصلی شاخه تخصصی علم حقوق پارلمانی است.
تا وقتی تعداد اعضای یک مجمع تصمیمگیری از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نباشد، و موضوعات مورد مذاکره نیز با ریشسفیدی و کداخدمنشی حل و فصل شوند و اعضای مجمع بتوانند با اجماعی عمومی به تصیم مشترک برسند، به قاعده نیاز نخواهد بود. اما اگر یک سازمان، به خصوص یک حزب سیاسی، بخواهد در سطح کشور به میلیونها عضو بالقوه خود سازمان بدهد، بدون قواعدی که در جهان متمدن به عنوان «رویه پارلمانی» شناخته میشود، قادر به این کار نخواهد بود. بیدلیل نیست که - به قول معروف - در ایران معاصر، هرگاه دو نفر میشویم، حزب درست میکنیم، و هرگاه سه نفر بشویم، انشعاب خواهیم کرد!
یکی از مخاطبان اصلی دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (کادرها) برای معرفی کتاب دستورنامه، مسؤلان احزاب سیاسی بودند. به گواهی مستنداتی که در «خاطرات زیرخاکی» آمده است، و نیز، به گواهی کسانی که با جدیت و تلاش سعی کردند این قواعد به مسؤلان این احزاب معرفی شوند، میتوان با اطمینان گفت که هیچ کدام از این تلاشها موفقیتآمیز نبودند. چرا؟
با عنایت به همین واقعیتهاست که اظهار تمایل اعضای شورای مرکزی حزب «جامعه زنان انقلاب اسلامی» به آشنایی با علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی، میتواند نشانهی این باشد که تحولات مثبتی رخ داده است. آنچه که در ادامه میآید کوششی است برای تشریح این تحولات احتمالی و توضیح علل آنها:
بخشهای دیگری از «خاطرات زیرخاکی» مترجم کتاب دستورنامه رابرت، به صورت یک فایل پیدیافی، در انتهای این صفحه بارگذاری شده است. در این روزنوشتها، بعضی از تجربههای پائیز سال ۱۳۹۶ برای ترویج، آموزش و تمرین قانون عام پارلمانی - آنطور که در کتاب دستورنامه رابرت تشریح و تبیین شده - مستندسازی شده است.
یکی از مهمترین تجربههای این دوره، اداره نشستهای مجمع تأسیسی انجمن دانشآموختگان دانشکده سینما و تأتر دانشگاه هنر تهران بر اساس این قواعد و با مدیریت مشاور پارلمانی بود که یک نقطه عطف تاریخی در تاریخچه «جهش تمدنی نامرئی» در ایران امروز محسوب میشود. این تجربه، از یک سو، تبلور به ثمر نشستن بیش از یک دهه تلاش برای فهم و مسلط شدن بر این قواعد بود و. از سوی دیگر، که بسیار مهمتر است، تبلور به نتیجه رسیدن بیش از یک دهه تلاش برای به کارگیری این قواعد در مجامع تصمیمگیری ایرانیان بود که وقتی دور هم جمع میشوند، به قول یک روشنفکر معاص ایرانی - شبیه یه یک گله گربه رفتار میکنند: هر کس هر کاری را که خودش درست میداند انجام میدهد: تداوم چرخه آشوب/استبداد! این تجربه نشان داد کافی است مدیر جلسه با قواعد دستورنامه رابرت کاملا آشنا و به آنها مسلط باشد، و مهمتر، مهارت به کارگیری این قواعد برای اداره گله گربهها را نیز - بعد از یک دهه خون دل خوردن مستمر - کسب کرده باشد!
همینجا باید تأکید کرد آن تجربه منحصر به فرد که نقطه عطفی در تاریخچه «چهش تمدنی نامرئی» بود، جز با تلاشهای صمیمانه آقای شهریار رشید علیپور و جز با سعهصدر و بررگواری دکتر اسماعیل شفیعی رئیس وقت دانشکده سینما و تأتر، و جز با بربادری هنرمندانی که در آن نشستها شرکت میکردند، ممکن نمیشد. هرچند آن انجمن به دلایلی بی ارتباط با قواعد عرف پارلمانی، به کودکمرگی مبتلا شد و آن همه سرمایه اجتماعی به هدر رفت، اما فرصت منحصر به فردی برای یک جهش فرهنگی را فراهم ساخت. پس باید از تمام آنان تشکر کرد.
با این امید که انتشار «خاطرات زیرخاکی»، تمام کسانی را که طی بیش از یک دههی اخیر با قواعد پیشگزیده اداره مجامع تصمیمگیری آشنا شدهاند، به صرافت اندازد تا هر کجای ایران که هستند، یکدیگر را بازیابند و دست در دست هم، کتشی را از غرق شدن در گردابها نجات دهند.
در ادامه یکی از روزنوشتهای پائیز ۱۳۹۶ به عنون نمونه، تقدیم میشود:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
پا به پای رشد بذری که در پی آشنایی با کتاب دستورنامه رابرت در فرهنگ ایرانیان کاشته شد، وزنِ بارِ نوشتن «خاطرات زیرخاکی» بر دوش مترجم این کتاب نیز کاهش مییافت. چرا؟ دلیلش روشن است: تعداد هرچه بیشتری از ایرانیان خوش ذوق و دست به قلم شاهد سر به در آوردن این نهال از زیر خاک بودند و هستند و میتوانستند و میتوانند داستان رشد این نهال را از زوایای گوناگون روایت کنند.
با تأسیس هر کارگاه آموزش دستورنامه رابرت و یا تأسیس هر انجمن جدید بر اساس این قواعد، دست کم از یک عضو آن کارگاه یا انجمن خواسته میشد که به عنوان «مورخ»، بکوشد تا تاریخ آن کارگاه یا انجمن را، حتی اگر طبق معمول مضحمل شد و فروپاشید، جایی ثبت کند تا آیندگان، دست کم بتوانند از این همه شکستهای تلخ ما درس بگیرند. آیا آن «مورخان» انتصابی به وعهد خود وفا خواهند کرد؟ و آیا آیندگان از این شکستها درس خواهند گرفت؟
اگر قرار بود تمام آن تجربهها منجر به محلیسازی روش استفاده از این قواعد در فرهنگ ایرانیان شده باشد، با اطمینان میتوان گفت که این هدف محقق شده است و نتیجه آن را هم آیندگان تأیید خواهند کرد. جزوه راهماهای متعددی در دست تهیه است که این تجربهها را به صورت مکتوب تقدیم علاقمندان خواهند کرد. بعضی از آنها در همین وب سایت در دست انتشار هستند و علاقمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند.
بعد از این مقدمه، خاطر نشان میشود که «خاطرات زیرخاکی» مربوط به تجربههای سال ۱۳۹۵ مترحم کتاب دستورنامه رابرت، به صورت یک فایل پیدیافی در انتهای این صفحه بارگذاری شده است و به عنوان مشت نمونه خروار، روزنوشت جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵ به صورت متن در ادامه تقدیم میشود. این روزنوشت به دستاوردهای معرفی دستورنامه رابرت به اعضای «مجمع رابطان تشکلهای فرهنگی کشور» اختصاص دارد. اگر وقت و حوصله دارید، با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
«خاطرات زیرخاکی» عنوان روزنوشتهای مترجم کتاب دستورنامه رابرت است که طی حدود ۱۵ سال گذشته به صورت مستمر و تمام وقت کوشیده است علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی را - آنطور که در دستورنامه رابرت (Robert’s Rules Of Order) تشریح و تبیین شده است - فرابگیرد، بفهمد و به فعالان اجتماعی علاقمند معرفی کند و آموزش بدهد. در مقدمهی نخستین قسمت این خاطرات، نویسنده آنها در چند جمله معرفی شده است. از سرش هم زیاد است.
دومین قسمت و سومین قسمت این خاطرات به تجربههای سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ اختصاص یافته است. در انتهای این صفحه، روزنوشتهای تجربههای سال ۱۳۹۴ در ۴ فایل پیدیافی - مربوط به بهار، تابستان، پائیز و زمستان - بارگذاری شده است. هدف این خاطرات، فقط مستندسازی تجربههایی بوده است که در جریان محلیسازی قواعد مندرج در کتاب دستورنامه رابرت کسب میشده است. بعدها قضاوت خواهد شد که آیا این تجربهها یک «جهش تمدنی نامرئی» بوده است یا نه؟
امید میرود - اگر نه همه - اما گروهی از فعالان اجتماعی شجاع، متعهد و علاقمند که طی ۱۵ سال گذشته با دستورنامه رابرت آشنا شدهاند همت کنند و با مشارکت در تأسیس شورای عالی نهادهای مدنی و انجمن اصلی و سایر انجمنها و جامعههایی که دارند بر اساس همین تجربههای محلیسازی شده تأسیس میشوند - کمک کنند و آن «جهش تمدنی نامرئی» را به منصه ظهور برسانند. گرچه در آن صورت نیز این جهش تمدنی با چشم سر قابل رؤیت نخواهد بود؛ درست همانطور که قواعد حرکت مهرهای بازی شطرنج قابل رؤیت نیست و فقط کسانی که با قواعد بازی شطرنج آشنا شده باشند درک میکنند «شطرنجبازی بَرَرِهای» یعنی چی!
کسی انتظار ندارد - در شرایطی که خیزش زن، زندگی، آزادی با شتاب فزاینده به پیش میتازد - خوانندگان این وبسایت وقت عزیزشان را صرف خواندن خاطرات زیرخاکی کسی کنند که با صبوری یک باغبان دل به جوانه زدنهایی خوش کرده بود که ظاهراً هیچ کدامشان هنوز به بار ننشستهاند! انتشار علنی این خاطرات شاید یک حسن داشته باشد: تمام کسانی که نام عزیزشان در این خاطرات ذکر شده است، گردهم آیند و دست یکدیگر را بگیرند تا شاید کمک کنند و این کشتی را به ساحل برسانند تا غرق نشود. به امید آن روز.
در ادامه، یکی از روزنوشتهای سال ۱۳۹۴، مشت نمونه خروار، تقدیم میشود. در جهانی که رسانه سلبریتی میسازد، مرور این روزنوست، به عنوان یک نمونه، نشان میدهد چه کسانی، «زیرخاک» مشغاول کاشتن چه بذرهایی هستند! با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
در قسمت اول و قسمت دوم این سلسله یادداشتها، خاطرات زیرخاکی مترجم کتاب دستورنامه رابرت در سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بارگذاری شده است. در انتهای این صفحه نیز خاطرات سال ۱۳۹۳ در ۴ فایل پیدیافی (در ۱۲۳۰ صفحه آ۴) بارگذاری شده است. این خاطرات، در واقع مستندسازی بخشی از تلاشهایی است که طی نزدیک به ۱۵ سال اخیر، دور از چشم رسانهها و به صورت زیر پوستی، در ایران جریان داشته است تا تعداد هرچه بیشتری از فعالان اجتماعی با علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی - آنطور که در دستورنامه رابرت تشریح و تبیین شده است - آشنا شوند و جامعه/انجمن/سازمانهای خودشان را بر اساس این قواعد بنا یا بازسازی کنند. گروهی از همین فعالان اجتماعی در تدارک تأسیس شورای عالی نهادهای مدنی، انجمن اصلی و انجمنهای دیگری هستند که همه یک هدف را دنبال میکنند: شناسایی کاستیهای ساختاریِ ناشی از عدم آشنایی با علم حقوق پارلمانی در انواع مجامع تصمیمگیری و تلاش برای رفع این کاستیها در عمل و بازسازی نظام تصمیمسازی سیاسی در سطح خرد و کلان.
خاطر نشان میشود این خاطرات قرار بوده است موادخام مورد نیاز برای تحلیل جهش تمدنیِ نامرئیای را تأمین کنند که تاریخ ایران در دههی اخیر به صورت زیرپوستی تجربه کرده است و همچنان در حال انکشاف مداوم است.
توقع نمیرود کسی در این زمانهی پرشتاب فرصت خواندن این نوشتههای مطول را بیابد. با این همه، یکی از روزنوشتها، مشت نمونه خروار، در ادامه تقدیم میشود. شاید برای کسانی که تحولات زیرپوستی را دنبال میکنند، جالب باشد. در این روزنوشت، از جمله، به بهانه فوت زندهیاد حسین شهیدی، معلم روزنامهنگاری، مفهوم «پروفشنگرایی» در روزنامهنگاری مورد تأمل قرار گرفته است و به دهها رویداد مهم آن سالها که با جنبش کادرها در ارتباط بوده، اشاره شده است. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
در قسمت اول این سلسله یادداشتها، مترجم ویرایش دهم کتاب دستورنامه رابرت به اختصار معرفی شد. خاطرات زیرخاکی، عنوان گزارش روزانه اوست از تجربههایش برای معرفی و آموزش قواعد دستورنامه رابرت به فعالان اجتماعی در ایران.
در این صفحه، خاطرات او از تجربههایش در طول سال ۱۳۹۲، در ۹۸۶ صفحه آ۴، و در چهار فایل پیدیافی مربوط به بهار، تابستان، پائیز، و زمستان این سال، ضمیمه شده است.
در شرایطی که خیزش انقلابی زن، زندگی، آزدای با سرعت فزاینده به پیشمیتازد، توقع اینکه کسانی وقت خود را صرف مرور این خاطرات کنند، بیمعناست. اما کسانی که تحولات فرهنگی زیرپوستی دههی اخیر در ایرانِ تحت کنترل غیرقابل تصور استبداد دینی را دنبال میکنند، نمیتوانند و نباید چشم بر جهش تمدنی نامرئیای ببندند که این خاطرات آنها را مستندسازی کرده است.
در ادامه یکی از این روزنوشتها، که به تجربههای سهشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ مربوط میشود، تقدیم میشود. بخش عمدهی این روزنوشت گزارش مباحثهی جالب با آقای مهندس سید محمد بهشتی است در مورد گذار جامعه به «مدنیت» و نقش این قواعد در این گذار. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
«خاطرات زیرخاکی» عنوان خاطرات مترجم کتاب دستورنامه رابرت است که بخشهایی از آن بنا به دلایلی در این وب سایت منتشر میشود.
مترجم دستورنامه رابرت، شب چلهی سال کودتا در داودآباد به دنیا آمد؛ دهی پائینتر از همان پلی که ده سال بعد ورامینیهای چوب به دست را - که لابد قصد فتح پایتخت را داشتند - از روی آن به رگبار بستند. پدر او هم جزو همان چوب به دستها بود. خودش هم خیلی دلش میخواست با کفنپوشان همراه شود اما نتوانست.
سال کوروش کبیر از دبیرستان محمدرضا پهلوی در ورامین دیپلم ریاضی گرفت. به عنوان گروهبان وظیفه به پادگان پسوه تبعید شد و بعدها در پایتخت، مربی پرورشگاه و بعد کتابدار کتابخانه عمومی پارک شهر شد تا بعد از پیروزی انقلاب، که از دانشگاه اوین سردرآورد و از قتل عام ۶۷ قسر در رفت.
سرسوزن ذوقی در قصه و فیلمنامه نویسی داشت. به همین دلیل، با کمک و تشویق دوست عزیزی - که یادش همیشه گرامی باد - سازمان سینمایی «دیگر» را تأسیس کرد اما - ناخواسته! - از مطبوعات سردرآورد و تا زمان آشنایی با دستورنامه رابرت در سال ۱۳۸۵، ناشر و سردبیر نشریات انجمنها و سازمانهای مختلف بود: بولتن داخلی شهرداری تهران (در زمان مدیریت آقای غلامحسین کرباسچی و زیر نظر آقای مهدی جمالی بحری)، گلنامه، چاووش (خبرنامه فرهنگسرای بهمن، زیر نظر آقای بهروز غریبپور- با سردبیری یک روزنامه نگار کاربلد)، شهر سالم، تولیدگرایان ایران (نشریه جمعیت تولیدگرایان ایران)، قطعهسازان خودرو (نشریه انجمن قطعهسازان خودرو)، پیام کارفرمایان (نشریه کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایان ایران)، فصلنامه و خبرنامه انجمن داروسازان ایران، مجله «دارو و درمان» و «رسانه داروپخش» (نشریات شرکت داروپخش)، پیام جراح (نشریه انجمن جراحان عمومی) و «اتیکز» نشریه مؤسسه اخلاق پزشکی ایرانیان. اینترنت، آشنایی نسبی با زبان و ضرورت تولید مستمر مطالب با کیفیت برای اعضای انجمنهای گوناگون، از جمله پیششرطهای درک ضرورت آشنایی با دستورنامه رابرت بودند.
در طول مدتی که به عنوان ناشر و سردبیر، نشریات انواع انجمنها و سازمانهای غیردولتی را تهیه و منتشر میکرد دغدغه اصلیاش این شده بود که چرا این انجمنها در تصمیمگیری گروهی این قدر بد عمل میکنند؟ در جریان جستجوی مدام برای یافتن پاسخ همن پرسش بود که سرانجام چراغ جادو را یافت: دستورنامه رابرت.
به محض آشنایی با این کتاب در سال ۱۳۸۵، ترجمهی ویرایش دهم آن را به دست گرفت و از همان سالها، دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (دفتر کادرها) را بنیاد گذاشت تا این قواعد را به فعالان اجتماعی علاقمند آموزش دهد.
از همان نخستین روزهای آشنایی با دستورنامه رابرت میتوانست بفهمد توقع اینکه ایرانیان بتوانند در چارچوب این قواعد هماندیشی کنند و به تصمیم مشترک برسند و به آن پایبند بمانند، تقریباً غیرممکن است. در طول بیش از ۱۵ سال گذشته با همین غیرممکنها دسته و پنجه نرم کرده است و در تنهاییهای خود از این همه ناتوانی عظیم غصه خورده است. اما هنوز از این رؤیای دستنیافتنی دست نکشیده است. چرا؟ دلیل آن روشن است: جنون یا عشق! خاطرات زیرخاکی او نیز هیچ ارزشی ندارد جز مستندسازی همین عشق برای روشن نگه داشتن شعله لرزان یک شمع کوچک تا جلوی پای معدود فعال اجتماعی علاقمند را روشن نگاه دارد، شاید اتفاقی بیافتد.
نخستین بخش خاطراتی که منتشر میشود مربوط به تجربههای سال ۱۳۹۱ است. در همین سال بود که با همکاری تعدادی از شخصیتهای ملی، نخستین کارگاه هماندیشی عرف پارلمانی تشکیل شد و نشستهای آن تا ۶۰ جلسه ادامه یافت. همان گروه این روزها در تدارک تأسیس انجمن اصلی است که قرار است با دعوت از حدود ۱۰۰ نفر از کارورزان کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (کادرها) برگزار شود. در همان سال، تلاشهای وسیعی برای معرفی این قواعد به بسیاری از اشخاص حقوقی و حقیقی صورت گرفت که تمام آن تلاشها در این خاطرات تشریح شده است.
متن خاطرات سال ۱۳۹۱ در ۴۰۰ صفحه آ۴ به صورت پیدیافی به همین صفحه ضمیمه شده است. فقط یکی از روزنوشتهای آن به صورت جداگانه، و به عنوان نمونه، در ادامه تقدیم میشود. در این روزنوشت، ماجرای معرفی کتاب دستورنامه رابرت به آقای احمد مسجدجامعی که آن زمان عضو شورای شهر تهران بود، روایت شده است. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
کارگاه آموزشی سه روزه «مدیریت کارآمد سازمانهای کارفرمایی» که با همکاری سازمان بینالمللی کار (س.ب.ک)، سازمان بینالمللی کارفرمایان (س.ب.کا) و کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی ایران (کعاصکا)، از شنبه تا دوشنبه - ۲۱ تا ۲۲ مرداد ۱۳۹۶- در تهران برگزار شد، یک فرصت عالی برای معرفی دستورنامه رابرت بود.
در حال حاضر بیش از ۲۰۰۰ تشکل کارفرمایی در سراسر ایران فعالیت دارند و کافی است کنوانسیون این انجمنها طبق قواعد دستورنامه رابرت اداره شود. در آن صورت نمایندگان حاضر در کنوانسیونهای کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایی ایران، به مرور با این قواعد آشنا خواهند شد و آنها را در انجمنهای تحت مدیریت خود نیز محلیسازی خواهند کرد و به این ترتیب، طی چند سال میتوان این قواعد را در تشکلهای کارفرمایی سراسر ایران محلیسازی کرد.
علاوه بر این، تشکلهای کارفرمایی، از طریق گفتگوهای اجتماعی و سهجانبهگرایی با تشکلهای کارگری ارتباط مستمر دارند و میتوان امیدوار بود که این قواعد از این طریق در تشکلهای کارگری نیز نشت کند.
اما، تجربه حدود یک دههی مربی دستورنامه در محلیسازی این قواعد نشان میدهد که بر خلاف انتظار، رئیسان و اعضای هیأت مدیره تشکلهای کارفرمایی در برابر این قواعد مقاومت میکنند. چرا؟ و در این زمینه چه میتوان کرد؟ در یادداشت این هفته به این نکات اشاره خواهد شد.
در کارگاهی که صبح روزهای سهشنبه در دفتر کادرها برگزار میشود، مربی دستورنامه خصوصیات اصلی روستاها و شهرهای فلات ایران را تشریح کرد و با مقایسه وضعیت آنها با روستاها و شهرهای مستقر در اروپا، توضیح داد که چرا امکان پیدایش نظام سرمایهداری - آن طور که در انگلستان به وجود آمد - در ایران وجود نداشته است.
مربی دستورنامه معمولاً در کارگاههای دفتر کادرها توضیح میدهد که چطور امکان شکلگیری کلان شهر تهران به وجود آمد و چگونه شهرنشینی میلیونها دهاتی که طی دهههای اخیر تهران را ساختند - برای نخستین بار در تاریخ ایران- زمینه را برای شکلگیری حامعهها و انجمنهایی که اعضای آنها حق رأی برابر دارند فراهم ساخت و به مرور نیاز این انجمنها به قواعد اداره مجالس شورایی بیشتر و بیشتر خواهد شد.
عصر سهشنبه نیز یازدهمین نشست اجلاس تأسیسی شورای دانش آموختگان دانشکده سینما و تئاتر در دفتر کادرها برگزار شد. دستورکار این اجلاس، اصلاح و تصویب اساسنامه «انجمن دانش آموختگان دانشکده سینما و تأتر» و تأسیس انجمن بر اساس اساسنامه مصوب است.
مربی دستورنامه طی سالهای اخیر کارگاههای آموزشی متعددی برای دانشجویان ایران برگزار کرده است و اکنون میتوان ادعا کرد که بذر آگاهی از این قواعد در بیشتر دانشگاههای ایران پاشیده شده است. اما این نخستین بار است که ریاست یک دانشکده نیز در این کارگاهها شرکت میکند.
برگزاری نشستهای انجمن در دست تأسیس دانش آموختگان دانشکده سینما و تأتر با مدیریت مربی دستورنامه نشان داد که بهترین روش تجربه شده برای ترویج قواعد مجامع مشورتی در ایران امروز همین روش است. این تجربه، روشهای آموزش و ترویج این قواعد در ایران را به صورت بنیادین تغییر داد و در حال حاضر مربی دستورنامه میکوشد تا تجربههای این روش ترویج دستورنامه را توضیح دهد و مستند سازی کند، و از اینها مهمتر، مسؤلان انجمنها و سازمانهای موجود را قانع سازد که از همین روش برای محلیسازی این قواعد استفاده کنند.
یادداشتی که در ادامه تقدیم میشود، فقط به نخستین رویداد هفته گذشته خواهد پرداخت: