همزمان با برگزاری نخستین نشست نسل اول بنیانگذاران «انجمن اصلی» که عصر روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ در دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (دفتر کادرها) برگزار شد، نشر «اختران» ترجمه فارسی ویرایش دوازدهم کتاب دستورنامه رابرت را با عنوان فرعی «قواعد اداره انواع مجامع تصمیمگیری»، در ۷۰۵ صفحه و با جلد گالینگور منتشر کرد.
هنری مارتین رابرت نخستین ویرایش این کتاب را در سال ۱۸۷۶ در ایالات متحد آمریکا منتشر کرد و به همین خاطر، این کتاب به «دستورنامه رابرت» معروف شد.
بعدها، بازماندگان هنری مارتین رابرت، این کتاب را به صورت پیدرپی ویرایش کردند و این کتاب، به مرور، از یک کتاب ساده حاوی قواعد ناظر بر انواع مجامع تصمیمگیری دموکراتیک، به یک کتاب حقوق تبدیل شد که از منظر علم حقوق پارلمانی، درستی این قواعد را نیز تبیین و استدلال کرده است.
قواعد ناظر بر انواع مجامع تصمیمگیری دموکراتیک، طی قرنها و از طریق آزمون و خطا و بدون طرح قبلی، در پارلمان انگلستان ساخته و پرداخته شد و در قرن هفدهم میلادی از طریق مهاجران انگلیسی به قاره جدید انتقال یافت.
مؤلفان متعددی مجموعه این قواعد را در کتابهای گوناگون گردآوری و تبیین کردهاند،اما دستورنامه رابرت، جامعترین و کاملترین مرجعی است که این قواعد را که قواعد دموکراسی است، گردآوری و تبیین کرده است.
در تدوین دوازدهمین ویرایش کتاب دستورنامه رابرت ۶ متخصص با تخصصهای مختلف نقش داشتهاند. در پیشگفتار این مؤلفان، تاریخچه قواعد دموکراسی و نیز تاریخچه کتاب دستورنامه رابرت به صورت مختصر اما جامع تشریح شده است و خوانندگان فارسیزبان برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه لازم است به پیشگفتار مؤلفان مراجعه کنند.
آنچه در ادامه میآید، به صورت مختصر، تاریخچه ترجمه و انتشار این کتاب را در زبان فارسی روایت میکند:
دفتر «کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت» (دفتر کادرها) از نخستین روز فعالیت خود در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۶ به این اصل متعهد شد که ترویج این قواعد در ایران باید حتماُ خارج از قلمرو دولت و بدون اتکا به رانتهای فسادآور و فقط با حمایت مردمی که به ترویج این قواعد باور دارند فعالیت خود را ادامه دهد.
البته، تجربههای دفتر کادرها نشان داده است که دستگاههای دولتی بسیار فشلتر از آن هستند که بتوانند حتی از ارایه خدمات رایگان دفتر کادرها نیز بهره ببرند.
طی ۱۳ سال گذشته که دفتر کادرها، از طریق آزمون و خطا و در جریان برگزاری انواع کارگاههای آموزشی میکوشید تا بهترین روشهای ترویج این قواعد را در فرهنگ ایران خلق کند، بسیاری از فعالان سیاسی اجتماعی، با صرف وقت و حضور خود در این کارگاهها، امکان چنین تجربههایی را فراهم آوردند. دفتر کادرها وظیفه خود میداند از تمام این فعالان اجتماعی که بخشی از عمر عزیز خود را صرف تجربه این جهش فرهنگی کردند، قدردانی کند.
خوشبختانه، «جهش فرهنگی» به مرور از حرکت زیرخاکی خود سربیرون میآورد و میرود تا در سطح ملی شاخ و برگ بگستراند.
در چنین شرایطی است که تجهیز دفتر کادرها به نیروهای کارآمد به یک امر حیاتی تبدیل میشود و برای تحقق این هدف، فعالان اجتماعی، علاوه بر اهدا وقت عزیز خود، لازم است از نظر مالی نیز ـ هر اندازه که میتوانند ـ کمک کنند.
این صفحه الکترونیکی، ساعت ۵ بامداد امروز، چهارشنبه، ۲۶ فروردین ماه سال ۱۴۰۴ راهاندازی میشود تا نام کسانی را که به دفتر کادرها کمک مالی میکنند، در جریده عالم برای همیشه ثبت کند.
نام این افراد، در صورتی که موافقت کنند، در اسناد «چهش فرهنگی» و دفتر کادرها برای همیشه باقی خواهد ماند.
به تمام فعالان اجتماعی سیاسی که دغدغه ترویج حاکمیت مردم در چارچوب قانون عام دموکراسی را دارند، یادآوری میشود که کمک آنان، هرچقدر که ناچیز باشد، وقتی جمع شود دریا خواهد شد.
در ادامه نام و مشخصات کسانی که به دفتر کادرها به صورت ماهانه، کمک مالی میکنند، ذکر میشود. این فهرست با افزوده شدن نام هر بک از چراغ افروزان، ویرایش خواهد شد.
دفتر کادرها:
۰۲۱-۸۸۹۱۱۰۱۷
«خاطرات زیرخاکی» عنوان روزنوشتهای مترجم کتاب دستورنامه رابرت است که طی حدود ۱۵ سال گذشته به صورت مستمر و تمام وقت کوشیده است علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی را - آنطور که در دستورنامه رابرت (Robert’s Rules Of Order) تشریح و تبیین شده است - فرابگیرد، بفهمد و به فعالان اجتماعی علاقمند معرفی کند و آموزش بدهد. در مقدمهی نخستین قسمت این خاطرات، نویسنده آنها در چند جمله معرفی شده است. از سرش هم زیاد است.
دومین قسمت و سومین قسمت این خاطرات به تجربههای سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ اختصاص یافته است. در انتهای این صفحه، روزنوشتهای تجربههای سال ۱۳۹۴ در ۴ فایل پیدیافی - مربوط به بهار، تابستان، پائیز و زمستان - بارگذاری شده است. هدف این خاطرات، فقط مستندسازی تجربههایی بوده است که در جریان محلیسازی قواعد مندرج در کتاب دستورنامه رابرت کسب میشده است. بعدها قضاوت خواهد شد که آیا این تجربهها یک «جهش تمدنی نامرئی» بوده است یا نه؟
امید میرود - اگر نه همه - اما گروهی از فعالان اجتماعی شجاع، متعهد و علاقمند که طی ۱۵ سال گذشته با دستورنامه رابرت آشنا شدهاند همت کنند و با مشارکت در تأسیس شورای عالی نهادهای مدنی و انجمن اصلی و سایر انجمنها و جامعههایی که دارند بر اساس همین تجربههای محلیسازی شده تأسیس میشوند - کمک کنند و آن «جهش تمدنی نامرئی» را به منصه ظهور برسانند. گرچه در آن صورت نیز این جهش تمدنی با چشم سر قابل رؤیت نخواهد بود؛ درست همانطور که قواعد حرکت مهرهای بازی شطرنج قابل رؤیت نیست و فقط کسانی که با قواعد بازی شطرنج آشنا شده باشند درک میکنند «شطرنجبازی بَرَرِهای» یعنی چی!
کسی انتظار ندارد - در شرایطی که خیزش زن، زندگی، آزادی با شتاب فزاینده به پیش میتازد - خوانندگان این وبسایت وقت عزیزشان را صرف خواندن خاطرات زیرخاکی کسی کنند که با صبوری یک باغبان دل به جوانه زدنهایی خوش کرده بود که ظاهراً هیچ کدامشان هنوز به بار ننشستهاند! انتشار علنی این خاطرات شاید یک حسن داشته باشد: تمام کسانی که نام عزیزشان در این خاطرات ذکر شده است، گردهم آیند و دست یکدیگر را بگیرند تا شاید کمک کنند و این کشتی را به ساحل برسانند تا غرق نشود. به امید آن روز.
در ادامه، یکی از روزنوشتهای سال ۱۳۹۴، مشت نمونه خروار، تقدیم میشود. در جهانی که رسانه سلبریتی میسازد، مرور این روزنوست، به عنوان یک نمونه، نشان میدهد چه کسانی، «زیرخاک» مشغاول کاشتن چه بذرهایی هستند! با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
در قسمت اول و قسمت دوم این سلسله یادداشتها، خاطرات زیرخاکی مترجم کتاب دستورنامه رابرت در سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بارگذاری شده است. در انتهای این صفحه نیز خاطرات سال ۱۳۹۳ در ۴ فایل پیدیافی (در ۱۲۳۰ صفحه آ۴) بارگذاری شده است. این خاطرات، در واقع مستندسازی بخشی از تلاشهایی است که طی نزدیک به ۱۵ سال اخیر، دور از چشم رسانهها و به صورت زیر پوستی، در ایران جریان داشته است تا تعداد هرچه بیشتری از فعالان اجتماعی با علم حقوق پارلمانی و قانون عام پارلمانی - آنطور که در دستورنامه رابرت تشریح و تبیین شده است - آشنا شوند و جامعه/انجمن/سازمانهای خودشان را بر اساس این قواعد بنا یا بازسازی کنند. گروهی از همین فعالان اجتماعی در تدارک تأسیس شورای عالی نهادهای مدنی، انجمن اصلی و انجمنهای دیگری هستند که همه یک هدف را دنبال میکنند: شناسایی کاستیهای ساختاریِ ناشی از عدم آشنایی با علم حقوق پارلمانی در انواع مجامع تصمیمگیری و تلاش برای رفع این کاستیها در عمل و بازسازی نظام تصمیمسازی سیاسی در سطح خرد و کلان.
خاطر نشان میشود این خاطرات قرار بوده است موادخام مورد نیاز برای تحلیل جهش تمدنیِ نامرئیای را تأمین کنند که تاریخ ایران در دههی اخیر به صورت زیرپوستی تجربه کرده است و همچنان در حال انکشاف مداوم است.
توقع نمیرود کسی در این زمانهی پرشتاب فرصت خواندن این نوشتههای مطول را بیابد. با این همه، یکی از روزنوشتها، مشت نمونه خروار، در ادامه تقدیم میشود. شاید برای کسانی که تحولات زیرپوستی را دنبال میکنند، جالب باشد. در این روزنوشت، از جمله، به بهانه فوت زندهیاد حسین شهیدی، معلم روزنامهنگاری، مفهوم «پروفشنگرایی» در روزنامهنگاری مورد تأمل قرار گرفته است و به دهها رویداد مهم آن سالها که با جنبش کادرها در ارتباط بوده، اشاره شده است. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
در قسمت اول این سلسله یادداشتها، مترجم ویرایش دهم کتاب دستورنامه رابرت به اختصار معرفی شد. خاطرات زیرخاکی، عنوان گزارش روزانه اوست از تجربههایش برای معرفی و آموزش قواعد دستورنامه رابرت به فعالان اجتماعی در ایران.
در این صفحه، خاطرات او از تجربههایش در طول سال ۱۳۹۲، در ۹۸۶ صفحه آ۴، و در چهار فایل پیدیافی مربوط به بهار، تابستان، پائیز، و زمستان این سال، ضمیمه شده است.
در شرایطی که خیزش انقلابی زن، زندگی، آزدای با سرعت فزاینده به پیشمیتازد، توقع اینکه کسانی وقت خود را صرف مرور این خاطرات کنند، بیمعناست. اما کسانی که تحولات فرهنگی زیرپوستی دههی اخیر در ایرانِ تحت کنترل غیرقابل تصور استبداد دینی را دنبال میکنند، نمیتوانند و نباید چشم بر جهش تمدنی نامرئیای ببندند که این خاطرات آنها را مستندسازی کرده است.
در ادامه یکی از این روزنوشتها، که به تجربههای سهشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ مربوط میشود، تقدیم میشود. بخش عمدهی این روزنوشت گزارش مباحثهی جالب با آقای مهندس سید محمد بهشتی است در مورد گذار جامعه به «مدنیت» و نقش این قواعد در این گذار. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
«خاطرات زیرخاکی» عنوان خاطرات مترجم کتاب دستورنامه رابرت است که بخشهایی از آن بنا به دلایلی در این وب سایت منتشر میشود.
مترجم دستورنامه رابرت، شب چلهی سال کودتا در داودآباد به دنیا آمد؛ دهی پائینتر از همان پلی که ده سال بعد ورامینیهای چوب به دست را - که لابد قصد فتح پایتخت را داشتند - از روی آن به رگبار بستند. پدر او هم جزو همان چوب به دستها بود. خودش هم خیلی دلش میخواست با کفنپوشان همراه شود اما نتوانست.
سال کوروش کبیر از دبیرستان محمدرضا پهلوی در ورامین دیپلم ریاضی گرفت. به عنوان گروهبان وظیفه به پادگان پسوه تبعید شد و بعدها در پایتخت، مربی پرورشگاه و بعد کتابدار کتابخانه عمومی پارک شهر شد تا بعد از پیروزی انقلاب، که از دانشگاه اوین سردرآورد و از قتل عام ۶۷ قسر در رفت.
سرسوزن ذوقی در قصه و فیلمنامه نویسی داشت. به همین دلیل، با کمک و تشویق دوست عزیزی - که یادش همیشه گرامی باد - سازمان سینمایی «دیگر» را تأسیس کرد اما - ناخواسته! - از مطبوعات سردرآورد و تا زمان آشنایی با دستورنامه رابرت در سال ۱۳۸۵، ناشر و سردبیر نشریات انجمنها و سازمانهای مختلف بود: بولتن داخلی شهرداری تهران (در زمان مدیریت آقای غلامحسین کرباسچی و زیر نظر آقای مهدی جمالی بحری)، گلنامه، چاووش (خبرنامه فرهنگسرای بهمن، زیر نظر آقای بهروز غریبپور- با سردبیری یک روزنامه نگار کاربلد)، شهر سالم، تولیدگرایان ایران (نشریه جمعیت تولیدگرایان ایران)، قطعهسازان خودرو (نشریه انجمن قطعهسازان خودرو)، پیام کارفرمایان (نشریه کانون عالی انجمنهای صنفی کارفرمایان ایران)، فصلنامه و خبرنامه انجمن داروسازان ایران، مجله «دارو و درمان» و «رسانه داروپخش» (نشریات شرکت داروپخش)، پیام جراح (نشریه انجمن جراحان عمومی) و «اتیکز» نشریه مؤسسه اخلاق پزشکی ایرانیان. اینترنت، آشنایی نسبی با زبان و ضرورت تولید مستمر مطالب با کیفیت برای اعضای انجمنهای گوناگون، از جمله پیششرطهای درک ضرورت آشنایی با دستورنامه رابرت بودند.
در طول مدتی که به عنوان ناشر و سردبیر، نشریات انواع انجمنها و سازمانهای غیردولتی را تهیه و منتشر میکرد دغدغه اصلیاش این شده بود که چرا این انجمنها در تصمیمگیری گروهی این قدر بد عمل میکنند؟ در جریان جستجوی مدام برای یافتن پاسخ همن پرسش بود که سرانجام چراغ جادو را یافت: دستورنامه رابرت.
به محض آشنایی با این کتاب در سال ۱۳۸۵، ترجمهی ویرایش دهم آن را به دست گرفت و از همان سالها، دفتر کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (دفتر کادرها) را بنیاد گذاشت تا این قواعد را به فعالان اجتماعی علاقمند آموزش دهد.
از همان نخستین روزهای آشنایی با دستورنامه رابرت میتوانست بفهمد توقع اینکه ایرانیان بتوانند در چارچوب این قواعد هماندیشی کنند و به تصمیم مشترک برسند و به آن پایبند بمانند، تقریباً غیرممکن است. در طول بیش از ۱۵ سال گذشته با همین غیرممکنها دسته و پنجه نرم کرده است و در تنهاییهای خود از این همه ناتوانی عظیم غصه خورده است. اما هنوز از این رؤیای دستنیافتنی دست نکشیده است. چرا؟ دلیل آن روشن است: جنون یا عشق! خاطرات زیرخاکی او نیز هیچ ارزشی ندارد جز مستندسازی همین عشق برای روشن نگه داشتن شعله لرزان یک شمع کوچک تا جلوی پای معدود فعال اجتماعی علاقمند را روشن نگاه دارد، شاید اتفاقی بیافتد.
نخستین بخش خاطراتی که منتشر میشود مربوط به تجربههای سال ۱۳۹۱ است. در همین سال بود که با همکاری تعدادی از شخصیتهای ملی، نخستین کارگاه هماندیشی عرف پارلمانی تشکیل شد و نشستهای آن تا ۶۰ جلسه ادامه یافت. همان گروه این روزها در تدارک تأسیس انجمن اصلی است که قرار است با دعوت از حدود ۱۰۰ نفر از کارورزان کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (کادرها) برگزار شود. در همان سال، تلاشهای وسیعی برای معرفی این قواعد به بسیاری از اشخاص حقوقی و حقیقی صورت گرفت که تمام آن تلاشها در این خاطرات تشریح شده است.
متن خاطرات سال ۱۳۹۱ در ۴۰۰ صفحه آ۴ به صورت پیدیافی به همین صفحه ضمیمه شده است. فقط یکی از روزنوشتهای آن به صورت جداگانه، و به عنوان نمونه، در ادامه تقدیم میشود. در این روزنوشت، ماجرای معرفی کتاب دستورنامه رابرت به آقای احمد مسجدجامعی که آن زمان عضو شورای شهر تهران بود، روایت شده است. با هم بخوانیم:
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۱
خاطرات زیرخاکی: یسال ۱۳۹۲
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۳
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۴
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۵
خاطرات زیرخاکی: سال ۱۳۹۶
حتی در عنوان این نوشته مفاهیم جالب توجهی گنجانده شده است: «حقوق پارلمانی» چیست؟ «علمِ» حقوق پارلمانی چه علمی است و در «پرتوِ» این علم جدید، چه چیزهای قبلاً نامرئیای به چشم خواهد آمد؟ وقتی از «اصلاحات ساختاری» صحبت میشود، منظور ساختارِ کدام سازمانهاست؟ و اگر قرار است این ساختارها «اصلاح» شود، در آن صورت، چرا «انقلابی»؟ و منظور از «انقلاب» چیست؟ به علاوه، «انجمن اصلی» چیست و چرا این انجمن معادل «تلاش ملی» برای اجرای این اصلاحات دانسته شده است؟ و از همه اینها مهمتر، در حالیکه خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی با سرعت فزاینده به پیش میتازد، این پرسشها محلی از اِعراب دارد؟
در چهل و چهارمین نشست گروه حامیان تأسیس انجمن اصلی که عصر روز سهشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱ به صورت حضوری/مجازی در دفتر کادرها برگزار شد تا متن پیشنویس بیانیه تأسیس این انجمن را بررسی و تصویب کند، بعضی از همین پرسشها مورد بررسی قرار گرفت.
از آنجا که قرار است به زودی نخستین نشست اجلاس تأسیسی «انجمن اصلی» فراخوان شود، و فقط آن گروه از فعالان اجتماعی پروفشنال به این نشست دعوت خواهند شد که قانون عام پارلمانی را - آنطور که در کتاب دستورنامه رابرت تشریح و تبین شده است - به عنوان مرجع انتخاب کرده باشند، در این نوشته، این پرسشها به صورت اجمالی بررسی میشود:
در نوزدهمین نشست انجمن توسعه ایران (اتا) که عصر روز دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱ دردفتر کادرها برگزار شد، خیزش انقلابی ایرانیان که پس از قتل ژینا امینی، دختر ایران، و با پرچم زن، زندگی، آزادی در داخل و در سراسر جهان به راه افتاده است، مورد بررسی قرار گرفت و با تأکید بر اینکه دستاوردهای این خیزش عظیم برگشتناپذیر است و در عین حال، مردم ایران راهی چز به سرانجام رساندن این خیزش انقلابی نخواهند یافت و قشرهای به اصطلاح خاکستری نیز دیر یا زود ناگزیر خواهند شد پا به میدان بگذارند و کار را تمام کنند، این پرسش مطرح شد که انجمن اتا در این وضعیت تاریخی چه میتواند و چه باید بکند؟
سرتاسر فعالیتِ - به اصطلاح - حزبی در حکومت دهاتیان چیزی جز یک مسخرهبازی تهوعآور نبود. دهاتیان گریخته از دهات بیآب و علف، فقط یک حزب میشناختند که آخوندها یادشان داده بودند: «حزبالله»، که از قضا رهبر آن هم «روحالله» بود که تصویر صورت ماهش را در ماه میدیدند! هر کس با حزب آنان مخالف بود کافر بود و تکلیفش روشن: اَشًِداءُ عَلیَ الکُفار. تمام.
با همان نخستین نعرههای «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله»، که در فضای انقلاب بهمن ۵۷ طنین انداز شد، شهروندانی که در رؤیای انقلابهای دموکراتیک یا سوسیالیستی بودند دریافتند که عجب انقلاب سورئالیستیای رقم خورده است: حزب دهاتیانی که بسیج شده تا دامن شهر را از آلودگیهای «لهو و لعب» پاک کند!
در چشمانداز تاریخی، چهار دهه زمان نسبتاً کوتاهی بود تا گروههای هرچه بیشتری از همان دهاتیان شهری شده، با الزامات زندگی در شهرهای بزرگ خو بگیرند و فرهنگ شهرنشینی جدیدی خلق شود. جنبش دوم خرداد و جنبش سبز - از این منظر - تبلور گسترش سریع فرهنگ شهرنشینی بود و در تداوم آن، حنبش زن، زندگی، آزادی، میرود تا به هژمونی فرهنگی دهاتیان در سراسر کشور خاتمه دهد.
در قلمروی فعالیتهای حزبی نیز، - که موضوع اصلی این سلسله یادداشتهاست - دستاوردها کم نبوده است و جا دارد که در نخستین بخش این یادداشتها مهمترین درسهایی که از چهل سال ندانمکاری میتوان آموخت، فهرست شود تا همه با هم متعهد شویم هرگز آنها را تکرار نکنیم. در بخشهای بعدی تلاش خواهد شد تا، از یک سو، با تکیه به این تجربهها، و از سوی دیگر، با درس آموزی از تجربههای بشری - از جمله، آنچه که در دستورنامه رابرت تشریح شده است - جزوهی راهنمایی برای آن گروه از فعالان اجتماعی که تمایل دارند به عنوان یک فضلیت شهروندی، به فعالیتهای سیاسی شرافتمندانه بپردازند، فراهم آید.
خاطر نشان میشود ایده تدوین راهنمای تأسیس حوزههای حزبی مستقل، مدتها پیش از آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی، در گروه حامیان تأسیس انجمن اصلاح ساختاری احزاب سیاسی (اساس) مطرح شد و کمیتهای هم به منظور تدوین پیشنویس این راهنما شکل گرفت و جلسات متعددی نیز برگزار کرد. ولی با فوران این جنبش، تاریخ ورق خورد و حکومت دهاتیان به تاریخ پیوست. در نتیجه، این جزوهی راهنما، دیگر نه یک سند پیشاانقلابی، بلکه یک راهنمای پساانقلابی خواهد بود که میکوشد به شکلگیری یک نظام حزبی استاندارد و متناسب با دنیای فردا مدد برساند. با امید به فردای بهتر، نخستین بخش این سلسله یادداشتها در ادامه تقدیم میشود. با هم بخوانیم:
۱. «دموکراسی آتنی» عنوان کتابی است که سازوکار نخستین حکومت مردم را در دولتشهر آتن تشریح کرده است. آن حکومت که گفته میشود نخستین حکومت مردم در تاریخ است به مدت ۲۰۰ سال، از قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد در آتن برقرار بوده است. یکی از اعضای انجمن نویسندگان و مترجمان ادبیات پارلمانی (نماپ) این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است تا در اختیار آن عده از کارورزان کارگاههای آموزش دستورنامه رابرت (کادرها) قرار بگیرد که به سوابق تاریخی قواعد دموکراسی علاقمند هستند. نوشتهای که در ادامه میآید، به برخی از نکات مهم در این زمینه اشاره میکند. این نوشته پیش از این در گروه مجازی حامیان تأسیس انجمن اصلی منتشر شده بود و با کمی تغییر در اینجا بازنشر میشود:
تجربههای بیش از ۲۰ سال نوشتن مطالب متنوع و فراوان در مورد پروفشن [3] و پروفشنالیسم [4] تردیدی باقی نمیگذارد که طبع ایرانی ، هرچند کلماتی مثل تاکسی و اتوبوس و تلویزیون را چون نقل و نبات تکرار میکند، تمایلی به استقبال از این اصطلاح نشان نمیدهد. اما معادل جاافتادهی «حرفه» که برای این مفهوم در زبان فارسی جعل شده است چنان نارساست، و مخاطبان فارسیزبان را از درک معانی متعالیای که در مفهوم پروفشنالیسم مندرج است، چنان محروم میسازد، که به هر نوع تلاش برای در هم شکستن این مقاومت مشروعیت میبخشد. در این سلسله یادداشتها - اگر بخت یار باشد - تاریخچهی تلاشهای بسیار وسیع برای ترویج مفهوم متعالی پروفشن و پروفشن گرایی طی بیش از دو دههی اخیر گزارش خواهد شد. اما جرقهی نوشتن این یادداشتها را تعبیر به یادماندنی دکتر محسن رنانی زد که طی یادداشتی کوتاه، تلاش متوهمان برای سرکوب جوانان را «شلیک به سیل» نامید و عُصیان آنان را غَثیان خواند و استفراغ مزخرفاتی را که مغزهای پوسیده به خوردشان داده بودند «عمیق و مبارک» دانست.
اگر عصیان جوانان غَثیان فرهنگ دهاتیانی باشد که فرهنگ اهل مدینه را «لهو و لعب» میدانند و از اعمال هیچ خشونتی برای زدودن دامن شهرها از این آلودگی کوتاهی نکردند و نخواهند کرد، در آن صورت، نسل جوان هم، پس از این «استفراغ عمیق و مبارک» اشتهای عظیمی برای جذب مدنیت، خواهد داشت. در چارچوب چنین تحلیلی است که «پروفشنگرایی» به مثابه تبلور بهترین جلوههای مدنیت، باب طبع جوانان عصیان و غثیان کرده خواهد بود. آیا دلیلی بهتر از این برای از سر نوشتن در باره «پروفشنگرایی» در این ماههای سرنوشتساز میتوان یافت؟
پس با این امید که این تحفه مقبول طبع نسل جوانِ عصیان و غثیان کرده قرار بگیرد، این سلسله یادداشتها با عنوان «زن، زندگی، آزادی؛ با پروفشنگرایی» تقدیم کسانی میشود که جان عزیزشان را در راه تحقق این شعار زیبا، به میهن هدیه دادند و نامشان جاودان شد. در این نوشتهها نشان داده خواهد شد که چطور «پروفشنگرایی» میتواند به تئوری تحولات ساختاری و انقلابیای تبدیل شود که جامعهی پا به ماه ایران در انتظار ولادتش لحظه شماری میکند.
بعد از این مقدمه کوتاه، فهرست مطالبی که طی این سلسله یادداشتها تقدیم خوانندگان خواهد شد، ارایه میشود. با تقه زدن بر آنها، مطلب مورد نظر در دسترس شما خواهد بود: